گفتگو با خانواده شهید جلال زارع پور: بازگشت شهید مفقود الأثر پس از۱۲ سال به وطن

 شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلاست. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن (فی سبیل ا…)انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل ا… را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر(ص) شریفترین و بالاترین نوع مردن است و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند. شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می‌باشد.
خبرنگار هفته نامه افق کویر در این شماره به سراغ همسر شهید شهید “جلال زارع پور” رفته و با وی گفتگویی انجام داد که در ادامه می خوانید:
افق کویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
معصومه تفکری، همسر شهید بزرگوار جلال زارع پور هستم
افق کویر: در چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۱۳۵۷
افق کویر: در چه سالی همسرتان به جبهه رفت و شما چند فرزند داشتید؟
اول اوایل انقلاب به کردستان اعزام شدند تا با گروهک‌های ضد انقلاب و کومله مبارزه کند و دفعه بعد ۵ آذر ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شدند که در آن موقع شهید جلال زارع پور ۲۲ ساله و دارای یک فرزند یک سال وهشت ماهه و پسر دیگرم را باردار بودم.
افق کویر: از خصوصیات اخلاقی شهید زارع پور بگویید؟
وی با همه اعضای خانواده رفاقت زیادی داشتند و مردم دار و خوش اخلاق بودند.
افق کویر: شهید در چه منطقه ای، در کدام عملیات و در چه سالی به شهادت رسیدند؟
شهید در ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی مفقودالاثر شد.
افق کویر: وی در جبهه در چه قسمت مشغول به خدمت رسانی بودند؟
در جبهه به عنوان امدادگر فعالیت داشتند.
افق کویر: چه هنگام خبر شهادت ایشان را فهمیدید؟
ایشان در ابتدا مفقودالاثر بودند که در سال ۱۳۷۳ پیکر مطهرشان به وطن بازگشت.

افق کویر: همرزمان شهید درباره نحوه شهادت ایشان چه می گفتند؟
آن گونه که همرزمان شهید می‌گویند؛ بعد از لو رفتن عملیات، همگی به اسارت دشمن در می آیند؛ چون شهید جلال زارع پور در آن هنگام زخمی بوده و با صدا با صدامیان تندی کردند، او را از بقیه جدا کرده و در جنگل “امقر” به شهادت می رسانند که پیکرشان همان جا باقی می‌ماند که در سال ۱۳۷۳ پیکر ایشان توسط گروه تفحص شهدا پیدا می شود.
افق کویر: هنگامی که خبر شهادت همسرتان را به شما اطلاع دادند چه احساسی داشتید و فرزندتان در آن هنگام چند ساله بودند؟
هنگام مفقود الاثر شهید از یک طرف خوشحال و امیدوار بودم که شاید جزء اسرا باشد و از طرف دیگر دل آشوب بودم که اگر جزء اسرا نباشد چه کنم؟!
تا اینکه اسراء امدند و پیکر ایشان در سال ۱۳۷۳ پیدا شد، یعنی شهید به مدت ۱۲ سال مفقود الاثر بودند. زمانی که خبر شهادت ایشان را آوردند، فرزندم رضا ۱۴ ساله و مجتبی ۱۲ ساله بود. پسر بزرگم رضا به خاطر علاقه و احترام فراوانی که برای پدرش قائل بود، اسم اولین فرزند خود را جلال گذاشت.
افق کویر: از سختی هایی که در دوران نبود شهید و بزرگ کردن بچه ها متحمل شدید، بیان کنید؟
از یک طرف خوشحال و امیدوار بودم که شاید اسراء باشد و از طرف دیگر غصه می خوردم که شاید دیگر او را هرگز نبینم.
افق کویر: فرزندان شهید در حال حاضر در کجا مشغول به کار هستند ؟
“رضا” در راه آهن به عنوان لکوموتیوران خدمت می کند و مجتبی در شرکت سنگ آهن مشغول به کار می باشد.
افق کویر: آیا از طرف بنیاد شهید به خانواده شهداء رسیدگی می شود یا خیر؟
بله؛ همیشه یاری رسان بوده اند.
افق کویر: چه سخنی با مسئولین دارید؟
برخی از مسئولین کمتر به بیت المال دست درازی کنند. مسئولین به فکر مردم و جوانان باشند و خاک و ناموس خود را به بیگانه نفروشند
افق کویر: چه سخنی با مردم دارید؟
راه شهدا را ادامه دهند و برای خاک و ناموس همه ارزش قائل شوند.

معصومه غلامرضاپور|

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

شب بافق با استاندار یزد

 به گزارش هفته نامه افق کویر، مهران فاطمی