کشور اشک

رویای منی، بانگ غیورانه فلسطین
تقسیم شدی تلخ و رذیلانه فلسطین
از خدعه ارباب طمع، کشته شدی زار
بی تاب شدی بغض غریبانه، فلسطین
از غفلت اعراب، درختان تنت سوخت
از شهرک تبخانه و دزدانه، فلسطین
چون قبله انسانی و چون لشکر خوبان
بر بوم شجاعت زدی انسانه فلسطین
تو کشور اشکی که در ماتم هر داغ
چوشید و خروشید، دلیرانه فلسطین
گلگون شود از لاله صبرا و شتیلا
مُلکی که زخون گشته شرفخانه فلسطین
چون شمع جهادی که افروخته ای رزم
میران همه برگیرد تو پروانه فلسطین
باید شنود گوش جهان قهر وطن را
از ضربت این سنگ جسورانه فلسطین
این خسته دلان از صفت جاری قسام
هر روز زنند نعره مستانه فلسطین
زود است که پیروز شود جبهه حق دوست
بر حربه این دشمن دیوانه فلسطین
هر چند ندای تو به هر سوی جهان رفت
باب است هنوز موضع رندانه فلسطین
باید برسد عائله تا خانه ای اَمن
باید بنهیم پایه کاشانه فلسطین
گر عذر جهالت سپریم حیله دگر بار
تبدیل شود خانه به ویرانه فلسطین
کوشند بگیرند غمت از امت بیدار
افسوس از این درک حقیرانه فلسطین
تا هست به دل خاطره قاسم دوران
برپاست همان شور شجاعانه فلسطین
تا دفن چنین دولت غدار و ستمکار
باید بکشیم رنج صبورانه فلسطین
گر جمع شود قدرت اسلام به یک موج
آزاد شود قدس چه جانانه فلسطین

شعراز
امیر عباس امینی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

شب بافق با استاندار یزد

 به گزارش هفته نامه افق کویر، مهران فاطمی