سرمشق نیکو

محمدتقی بافقی از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است که نقش مهمی در تاسیس حوزه علمیه قم داشت. او از مخالفین سرسخت رضاشاه بود. اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در مراسم تحویل سال٬ بدون حجاب در حرم حضرت معصومه(س) ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.

زندگی و تحصیلات

محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیا آمد. وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. بافقی تحصیلات دینی خود را از ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد. او فقه و اصول را نزد «سیدعلی لب‌ِخندقی» معروف به «سید علی مدرس بزرگ» آموخت. او در سال ۱۳۲۰ق عازم نجف شد و در درس آخوند ملامحمد کاظم خراسانی ، سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا حسین نوری شرکت کرد. او در نجف مغازه‌ای هم دایر کرد تا محل درآمدی برایش باشد.

آیت الله محمدتقی بافقی پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد سیداحمد کربلایی به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. او در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به ایران بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شد و در کنار آیت اللّه کبیر و آیت اللّه فیض، به احیای حوزه علمیه قم و اجرای خدمات دینی پرداخت.

همکاری در تأسیس حوزه علمیه

در ۱۳۰۱ شمسی، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد.

درگیری با رضا خان

بافقی مکررا با نوشتن نامه‌های تند و صریح به رضا خان، او را از اعمال زشت و منکر بر حذر میداشت، او کوچکترین تعارفات معمول را در نامه‌ها رعایت نمی‌کرد و آغاز نامه‌هایش چنین بود: از آخوند بافقی به فلان.تلاش مجدّانه او در امر به معروف و نهی از منکر، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به رضاخان نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با اسلام است، تغییر دهد.

دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶ش، عصمت‌الملوک دولتشاهی، همسر چهارم رضاشاه، همراه گروهی که اشرف و شمس٬ دختران رضاخان از زن دومش٬ نیز بین آنان بودند،برای حضور در مراسم تحویل سال، وارد حرم حضرت معصومه(س) شده و در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب نشستند که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند شد. وقتی بافقی که در مسجد بالاسر حرم مشغول نماز بود٬ از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به وضعیت حضور آنان در حرم، اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حجاب بر سر کنند. همسر رضا شاه ابتدا بی‌اعتنایی کرد اما با بلند شدن صدای اعتراض مردم٬ همراه دیگر زنان به اتاق پشت غرفه رفت. واقعه به تهران گزارش شد.

رضاخان همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد و که غیبت موقت آیت الله حائری از قم، موجب جرأتش شده بود٬ با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند.. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت و به زندان تهران فرستاد.

او چند روز بعد، در هشتم فروردین، در تلگرامی به فرماندهان لشکرها؛ وعاظ، ذاکرین و آخوندها را افراد «پست و بی‌وجدان و طبقه مفسد مملکت» خواند و خاطر نشان کرد ممکن بود اشخاص آن حوزه همه اعدام شوند و خود آن محوطه ( حرم حضرت معصومه) نیز… محو و معدوم گردد» اما به اقتضائات سیاسی خودداری شد.

آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است . بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.

درگذشت

با عزل رضاخان از سلطنت در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکان‌های مشروب فروشی در آن شهر وی سپس از قم، عازم عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش در %A

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

در اوج ناامیدی پیروز مسابقه شدم

 به گزارش هفته نامه افق کویر:خبرنگار ما در