نظامی و امنیتی شدن خیلج فارس؛ خطری برای صلح و ثبات خاورمیانه

تهران- ایرنا- آمریکا از رهگذر تشدید رقابت های نظامی، افزایش حضور و مداخله نظامی ، اعمال تحریم های شدید اقتصادی و تشکیل ائتلاف های نظامی- سیاسی و تهدید نظامی، همانند دهه های گذشته، نه در پی صلح و امنیت بلکه درصدد ایجاد ناامنی در خلیج فارس و خاورمیانه است.

به گزارش گروه تحلیل ، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، شواهد و قرائن گوناگونی نشان می دهد که طی نزدیک به دو دهه گذشته خاورمیانه بویژه خلیج فارس بیش از پیش نا امن، بی ثبات و دچار رقابت و کشمکش های درونی شده است. تشدید رقابت های نظامی، افزایش هزینه های خرید سلاح، رقابت برای افزایش حوزه نفوذ و مداخله کشورهای خارجی نظیر آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و ترکیه همه نشانه های از این وخامت اوضاع است. در این میان چالش جدی تر، سیاست خصمانه تحریم و انزوای دولت ترامپ علیه ایران به عنوان یکی از کانون های قدرت منطقه است.
این در حالی است که تضعیف و بی ثباتی سازی ایران که گویا هدف اصلی کاخ سفید است، به شکل گسترده ای می تواند خاورمیانه را به لحاظ امنیتی و سیاسی دچار آشوب کند. آمریکا از رهگذر تشدید رقابت های نظامی، افزایش حضور و مداخله نظامی ، اعمال تحریم های شدید اقتصادی و تشکیل ائتلاف های نظامی- سیاسی و تهدید نظامی، همانند دهه های گذشته، نه در پی صلح و امنیت بلکه درصدد ایجاد ناامنی در خلیج فارس و خاورمیانه است.

معمای امنیت؛ تشدید رقابت ها و مخارج نظامی
هزینه ها و مخارج خرید تسلیحات نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس طی نزدیک به دو دهه گذشته در مقایسه با گذشته به شکل بی سابقه ای افزایش پیدا کرده است. مداخله قدرت های خارجی بویژه آمریکا در منطقه، حمله به عراق و بی ثباتی ناشی از آن، فقدان ساز و کارهای امنیتی منطقه ای، رقابت کانون های قدرت در خلیج فارس با یکدیگر، اختلاف و کشمکش های درونی اعراب و جنگ های داخلی در سوریه و یمن از جمله علل عمده روی آوردن کشورهای عرب به خرید اسلحه و رقابت نظامی است.
گفته می شود، کشورهای مذکور در فاصله سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ حدود ۷۸ میلیارد دلار و بین سال های ۲۰۱۵-۲۰۱۲ ، ۸۴ میلیارد دلار یعنی در مجموع ۱۶۲ میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات نظامی کرده اند. طبق گزارش وزارت دفاع آمریکا، واشنگتن در فاصله سال های ۲۰۱۷ – ۲۰۱۰ بیش از ۳۲ میلیارد دلار اسلحه به کشورهای عربستان، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی صادر کرده است. عربستان با ۲۱ میلیارد دلار، امارات متحده با ۵/۵ میلیارد دلار و کویت با بیش از ۳ میلیارد دلار در صدر این فهرست قراردارند. عراق در همین بازه زمانی ۹ میلیارد دلار صرف واردات اسلحه از آمریکا کرده است.
طی سال های ۲۰۱۸ – ۲۰۱۴ و ۲۰۱۳-۲۰۰۹ در خاورمیانه واردات تسلیحات نظامی رشدی ۸۷ درصدی داشته و طی سال های ۲۰۱۸-۲۰۱۴ ، ۳۵ درصد از کل واردات تجهیزات نظامی جهان مربوط به این منطقه بوده است. در همین فاصله زمانی عربستان سعودی به بزرگترین خریدار اسلحه در جهان تبدیل شده است. آمریکا، فرانسه، بریتانیا و روسیه بزرگترین تامین کنندگان سلاح برای کشورهای منطقه هستند. آمریکا به تنهایی ۶۸ درصد از تسلیحات مورد نیاز عربستان سعودی را از سال ۲۰۱۴ تاکنون تامین کرده است. به باور تحلیل گران سیاسی و امنیتی، این حجم از واردات اسلحه و اختصاص درآمدهای نفتی به رقابت های نظامی از پایان جنگ ایران و عراق، بی سابقه است و بیش از بیش منطقه را مستعد بی ثباتی می کند. چون خریدهای نظامی عموما منجر به حل مساله امنیت و بقای کشورهای منطقه به عنوان حیاتی ترین نیاز واحد های سیاسی نمی شود.

آمریکا؛ قدرتی مداخله جو و بی ثبات کننده
سابقه حضور و مداخله نظامی کشورهای غربی بویژه آمریکا در خلیج فارس به نیمه دوم قرن بیستم باز می گردد و این حضور از آن زمان تاکنون همواره فزاینده و بی ثبات ساز بوده است. آن چه موجب شده تا خلیج فارس به کانون علایق و نفوذ غربی ها تبدیل شود، وجود منابع سرشار نفت و گاز است. به موازات اهمیت یافتن نفت و صادرات آن در اقتصاد جهانی، مداخله خارجی در منطقه مزبور افزایش یافته است.
مطابق برآوردی که آژانس اطلاعات انرژی آمریکا در جولای ۲۰۱۷ انجام داده، در سال ۲۰۱۶ روزانه به طور میانگین ۵/۱۸ میلیون بشکه نفت از تنگه هرمز عبور کرده است. این حجم حدود ۲۰ درصد از کل مصرف جهانی نفت را تشکیل می دهد. اقتصاد جهانی مبتنی بر نفت و گاز، به شکل گسترده ای وابسته به صادرات نفت از خلیج فارس است. حتی آمریکا که وابستگی خود را به نفت کشورهای خلیج فارس قطع کرده، اقتصادش به طور وسیعی وابسته به رونق اقتصاد جهانی است که از انرژی نفت کشورهای عربی تغذیه می کند. چین، ژاپن، کره جنوبی و تایوان به عنوان قدرت های اقتصادی وابسته به نفت خلیج فارس هستند. آمریکا از طریق کنترل و نظارت بر منطقه استراتژیک خلیج فارس درصدد حفظ و توسعه هژمونی خود در جهان است.
آمریکا برای حفظ منافع و برتری خود در منطقه خلیج فارس، طی چند دهه گذشته، چند استراتژی مشخص داشته است:
۱٫افزایش تعهدات امنیتی و نظامی
۲٫توسل به زور برای حل مسائل منطقه
۳٫فروش اسلحه و تسلیحات نظامی از طریق ایجاد رعب و ترس بین کشورهای منطقه
۴٫حمایت سیاسی و امنیتی از متحدان منطقه ای
۵٫تحریم اقتصادی و تجاری کشورهای مخالف
۶٫حفظ برتری و هژمونی منطقه ای.

تجربه چند دهه گذشته به خوبی نشان داده است که سیاست های مداخله جویانه آمریکا بیش از آن که به ثبات، امنیت و توسعه منطقه خاورمیانه از جمله خلیج فارس منجر شود، موجب گسترش ناامنی، شکاف و بی ثباتی شده است. عراق و افغانستان نمونه های بارزی از مداخله نافرجام و پرهزینه آمریکا در منطقه هستند که قرار بود به کشورهای الگوی خاورمیانه در زمینه سیاسی و اقتصادی تبدیل شوند.

تحریم و انزوای ایران؛ اقدامی پرهزینه و خطرناک
از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا از رهگذر ترویج ایده ایران هراسی، در بین اعراب خاورمیانه بویژه اعراب حوزه خلیج فارس درصدد تامین منافع و مصالح خود برآمده است. مقابله با نفوذ و قدرت ایران، مشروع جلوه دادن حضور و نفوذ نظامی خود، وابسته کردن کشورهای منطقه به واشنگتن و فروش میلیاردها دلار اسلحه و تجهیزات نظامی مدرن از جمله اهداف آمریکا است. این روند از زمانی که دولت ترامپ زمامدار امور کاخ سفید شده، بیش از بیش در دستور کار قرار گرفته است.
آمریکا از زمانی که از برجام خارج شده، هدف خود را فشار حداکثری بر ایران عنوان کرده است. ترامپ گفته برجام نتوانسته است به مداخله و نفوذ توان در منطقه خاورمیانه پایان دهد. از این رو آمریکا درصدد است تا از طریق تحریم و مجازات اقتصادی، تهدید و تطمیع نظامی، حضور سنگین نیروهای نظامی در خلیج فارس، راه انداختن جنگ روانی و تشکیل ائتلافی از کشورهای منطقه به رهبری ریاض و اتحاد با اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران را تسلیم خود نماید.
این فشارها و تهدیدها از اوایل سال جاری به شکل بی سابقه ای افزایش یافته است. آمریکا در فروردین ماه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در خدمت گروه های تروریستی قرار داد، چند هفته قبل معافیت های نفتی کشورهای وارد کننده نفت از ایران لغو کرد و اندکی پس از آن محدودیت هایی در رابطه با تبادلات هسته ای ایران ایجاد کرد و اکنون نیز فروش فلزات ایران را هدف تحریم قرار داده است.
همزمان با این محدودیت های اقتصادی و تجاری، کاخ سفید فشارهای نظامی و امنیتی اش بر ایران را دو چندان کرده است. جان بولتون در بیانیه ای در ۵ می ۲۰۱۹ خبر از اعزام ناو جنگی آبراهام لینکن داد و هدف از آن را فرستادن پیامی روشن به ایران عنوان کرد. شاناهان سرپرست وزارت دفاع آمریکا نیز پس از آن گفت که جابجایی نیروها« در واکنش به نشانه های قطعی تهدید از سوی نیروهای رژیم ایران» بوده است. استقرار جنگنده های بوئینگ بی ۵۲ در پایگاه پنجم دریایی آمریکا در خلیج فارس از دیگر اقدامات آمریکا است. به دنبال تشدید تنش ها یک مقام آمریکا ۲۰ اردیبهشت گفته وزارت دفاع آمریکا با استقرار تعداد بیشتری از سامانه موشک های پاتریوت موافقت کرده است.
تجارب تاریخی در مناسبات ایران و آمریکا پس از انقلاب نشان می دهد که سیاست انزوا، تحریم و حذف ایران از معادلات سیاسی، امنیتی و فرهنگی خاورمیانه از جمله خلیج فارس، کاری بس دشوار و پر هزینه خواهد بود. نه سیاست موازنه قوای آمریکا در طول هشت سال جنگ تحمیلی، نه سیاست مهار دو جانبه کلینتون، نه راهبرد محور شرارت بوش و نه سیاست تحریم بین المللی باراک اوباما و نه هم اکنون کار و زار فشار حداکثری ترامپ قادر به تضعیف، انزوا و تغییر رفتار و رژیم در ایران نخواهد شد.
بی ثبات سازی ایران، مخاطرات گسترده و عمیقی بر منطقه خاورمیانه به جای خواهد نهاد. موقعیت ژئوپلتیکی، گسترده جغرافیایی، نفوذ و توان ایدئولوژیکی و توان دفاعی مبتنی بر قدرت نامتقارن چنان موقعیتی به ایران داده که انزوای آن را پرهزینه و دشوار خواهد کرد. بویژه این که آمریکا حداقل طی نزدیک به یک دهه گذشته شکست های و ناکامی های استراتژیکی را در عراق و افغانستان تجربه کرده است. آمریکائی ها پس از مداخله در افغانستان، هم اکنون برای برقراری صلح و امنیت در این کشور در حال مذاکره با طالبان هستند.
در نهایت این که آن چه سبب برقراری صلح، ثبات و امنیت در منطقه خلیج فارس می شود، اتخاذ تدابیر امنیتی مبتنی بر گفت وگو و مشارکت کشورهای عضو است، نه توسل به مداخله نیروهای خارجی، خریدهای سنگین و سرسام آور نظامی و انزوای ایران.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

همای سعادت در آبادی معدن آباد

«ممل» گفت: «آقاتقی»! شنیده اید که «همای سعادت»