رانندگی: مهارت یا فرهنگ؟

این روزها در شهر ما خبرهای غمناکی به گوش می رسد و حوادث دلخراش رانندگی و ضایعه درگذشت عزیزانمان دل ها را مکدر و خاطرها را پریشان ساخته است. چاره چیست؟ با خود می گوییم حادثه است دیگر و ناگزیر است و ممکن است از دست کسی کاری ساخته نباشد. شاید درست می گوییم. ابراز همدردی و همدلی محترمانه ای با بازماندگان کرده و تسلی خاطری برای آنها می شویم و اما هیچگاه از خودمان نمی پرسیم که آیا این، همه آن کاری است که می توانیم انجام دهیم؟ طبیعتاً این همدلی و همدردی عملی نیکو و بسیار پسندیده است اما… بگذارید یک سوالی را مطرح کنیم و شاید جواب این سوال به ما کمک کند تا بدانیم که وظیفه ما چیست و به راستی چه عملی باید انجام بدهیم. سوال: آیا رانندگی یک مهارت است یا فرهنگ؟ برای جواب به این سوال ابتدا قدری مسئله را باز می کنیم و اولاً مشخص می کنیم که از نظر ما تعریف هرکدام از کلمات «مهارت» و «فرهنگ» چیست. سپس در ادامه روشن می سازیم که طبق تعاریف ما رانندگی را باید مهارت دانست یا فرهنگ و در انتها مشخص می کنیم که حالا که رانندگی مهارت است یا فرهنگ ، وظیفه ما در برابر آن و در برابر حوادث رخ داده در شهرمان چه می تواند باشد.
تعریف مهارت
تعریف مهارت را با یک مثال شرح می دهیم. یک کارگاه کوزه گری و سفالگری را در ذهن خود مجسم کنید. جوانی حدوداً ۲۰-۲۵ساله مشغول کار کردن با چرخ سفالگری می باشد. این جوان از نظر شما باید یک کارآموز باشد و شما طبیعتاً با توجه به ظاهر جوان و سن و سالی که دارد او را استاد نمی دانید. در این لحظه او مشغول به کار می شود. با قدری تلاش سعی می کند که یک شکل کوزه را با آن گل مخصوص به وجود بیاورد ولی بلافاصله در مدت زمان کوتاهی تمام آن خراب می شود. دوباره با قدری سرعت کمتر و دقت بیشتر مشغول به کار می شود اما باز طولی نمی کشد که ساخته دست او یکجا فرو می ریزد. برای بار سوم چرخ را به حرکت در می آورد اما پس از مدت زمان کوتاهی چرخ از حرکت می ایستد. اوضاع برای جوان زیاد خوب به نظر نمی رسد. اکنون خودتان را جای او بگذارید. در دفعه چهارم که چرخ را به حرکت در می آورید چه می کنید؟ طبیعتاً با خود می گویید که این دفعه قدری زاویه دست خودم را بازتر می گیرم تا ببینم که چه می شود. زاویه را بازتر می گیرید. باز فرو می ریزد. برای بار پنجم ، با خود می گویید اکنون قدری فشار دستم را به بدنه بیشتر می کنم. فشار دستتان را به بدنه بیشتر می کنید. نتیجه همان است. برای بار ششم ، می گویید اکنون همزمان که زاویه دستم را بازتر گرفته و فشار می آورم ، هرچند وقت یکبار به آهستگی حرکاتی به صورت بالا به پایین و پایین به بالا هم انجام می دهم. نتیجه اما همان است: تخریب! ریزش! اکنون آیا تسلیم می شوید یا همچنان سعی می کنید که روش های مختلف و حالات مختلف را تجربه کنید و کم کم هر مرتبه خود را اندکی بهبود بدهید و دوباره با قدری تغییر در شیوه کار خود سعی کنید تا نهایتاً بهترین شیوه انجام آن عمل را یاد بگیرید؟ اگر جواب بله است ، تبریک میگوییم! شما در حال انجام یک کار مهارتی هستید.
مفهوم مهارت
حال اگر بخواهیم که یک تعریف از مهارت ارائه بدهیم چه می گوییم؟ دوباره به کارگاه برگردید. اینبار توجه خود را به جای اینکه به جوان معطوف کنید ، به ویژگی های خود عمل دقت کنید. عمل سفالگری. فرض کنید که کارگاه در مجموع ۴ نوع محصول مختلف سفالی تولید می کند. یک نوع کوزه ، یک نوع کاسه ، یک نوع بشقاب و مثلا یک نوع لیوان. آیا کارگاه از هرکدام از انواع محصولات خود تنها یک عدد درست می کند؟ خیر. کارگاه از هرکدام از انواع محصولات خود صدها عدد درست می کند تا بحث بازاریابی و فروش و … را داشته باشد و هزینه های خود را پوشش دهد و درآمدزایی داشته باشد و … . پس مثلاً از نوع کاسه ای که تولید می کند ، صدها عدد تولید می کند. بنابراین باید یک عمل ثابت را یعنی همین ساختن کاسه را صدها بار به صورت تکراری و ثابت انجام بدهند تا صدها کاسه مشابه هم تولید شود. چه ویژگی هایی در این اعمال وجود دارند؟ دو ویژگی «تکرار پذیر بودن» و «داشتن ثبات و عدم تغییر». ما این دو ویژگی را به عنوان دو ویژگی عمل کارگاه کوزه گری مشاهده می کنیم و طبیعتاً با قدری تأمل متوجه می شویم که این ها ویژگی های تمام مشاغل مهارتی هستند. کار یک نانوا و یا بنّا را در نظر بیاورید. عمل آنها به صورتی نیست که مرتباً جدید شود و شیوه انجامش تغییر کند بلکه این عمل و یعنی پختن نان یا ساختن خانه شامل اعمال تکراری و ثابتی است که به طور پیوسته انجام می شوند و شیوه انجام آنها تغییر نمی کند.
افزایش مهارت چیست؟
حال اگر بخواهیم مفهوم مهارت را به صورت کلی تعریف کنیم چه می گوییم؟ با توجه به ویژگی «تمرین و ممارست» که برای یادگیری یک کار مهارتی لازم هستند و در مثال جوان سفالگر بیان کردیم و با توجه به ویژگی های «تکرار پذیر بودن» و «داشتن ثبات و عدم تغییر» که در خود عمل سفالگری و مشاغل مهارتی دیدیم ، «مهارت» را به این صورت تعریف می کنیم: «توانایی انجام یک کار تکراری و ثابت به نحوی خوب و عالی که بر اثر تمرین و ممارست به دست آمده است.» این یک تعریف ساده است و عملاً بهترین تعریف نیست اما برای فهم ما از مسئله و پاسخ به آن کافی می باشد. اکنون با توجه به این تعریف ، ویژگی مهارتی بودن ، یک ویژگی تعدادی از کارها و فعالیت ها است و در واقع رانندگی نیز یکی از این فعالیت ها است. رانندگی همیشه شامل حرکت و جا به جایی از یک نقطه به نقطه دیگر می باشد و یعنی یک عمل تکراری و ثابت که با استفاده از وسیله ثابتی مثل ماشین صورت می گیرد. ماشین هم شامل فرمان و دنده و گاز و کلاچ و ترمز و آینه و … است که همیشه ثابت هستند و عملکرد ثابتی هم دارند. پس رانندگی کردن یک فعالیت مهارتی است و حال که یک فعالیت مهارتی است ، طبیعتاً بر اثر تمرین و ممارست بهبود می یابد و هرچه بهتر و دقیقتر انجام می شود. اکنون برمیگردیم به سوال اول ، وظیفه ما چیست؟ جواب مشخص است. باید در رابطه با رانندگی ، مطابق ویژگی های کارهای مهارتی عمل کنیم و یعنی به صورت پیوسته و مداوم به تمرین و ممارست بپردازیم که مهارت رانندگی در ما تثبیت شود. در واقع راه جلوگیری از پیش آمدن دوباره حوادث تلخ رانندگی ، همانا تمرین و ممارست در انجام رانندگی و افزایش مهارت می باشد. مسئله و اشکال نیز به وضوح مشخص شده است: عدم تمرین و تکرار کافی و در نتیجه عدم مهارت. این مسئله عدم مهارت است که باعث رخ دادن حوادث رانندگی می شود و راه حل پیشگیری کردن از این حوادث نیز افزایش مهارت است.
حال ممکن است بگویید خب! این را که خودمان هم می دانستیم! حرف جدیدی نزده اید! ما می دانیم که باید مهارت خودمان را در رانندگی افزایش بدهیم تا حادثه ای برایمان رخ ندهد و دیگر نیازی به گفتن شما نداشتیم. اما در واقع مسئله اینجاست که این موقعیت را باید قدری وسیع تر در نظر گرفت و این وظیفه را تنها متوجه خود افراد ندانست. در اینجا وظیفه اصلی بر عهده آموزشگاه های رانندگی می باشد. یک آموزشگاه رانندگی باید چه عملی را انجام دهد؟ اگر ما یک حادثه رانندگی را ناشی از عدم مهارت راننده و یعنی عدم تمرین و ممارست او در رانندگی دانستیم ، طبیعتاً آن راننده می بایست تعداد ساعات و دفعات بیشتری را به تمرین رانندگی می پرداخت تا مهارت بیشتری داشته و در نتیجه از رخ دادن حادثه جلوگیری می کرد. این یعنی اینکه آموزشگاه رانندگی او باید تعداد ساعات تمرین او را افزایش میداد و میزان زمان بیشتری را به آموزش او اختصاص می داد. پس نتیجه واضح است و وظیفه آموزشگاه های رانندگی در شهر ما مشخص است. آنها باید ساعات و تعداد دفعات تمرین خود را افزایش بدهند. این یک وظیفه حیاتی است. اگر می خواهیم که دیگر کمتر شاهد حادثه هایی چنین دلخراش در شهرمان باشیم.
بحث دیگری هنوز باقیست. سوال اول متن را به خاطر بیاورید.

آیا رانندگی یک مهارت است یا فرهنگ؟
اکنون جواب این سوال مشخص است؟ طبیعتاً با بحثی که صورت گرفت خواهید گفت که رانندگی یک مهارت است و فرهنگ نیست اما این مسئله قدری پیچیده است. رانندگی یک مهارت است. بله درست است. رانندگی یک مهارت است و در این مسئله شبهه ای وجود ندارد اما آیا رانندگی «فقط» یک مهارت است؟ موضوعی که وجود دارد این است که تلقی ما از رانندگی به عنوان مهارت ، ساده ترین و ابتدایی ترین تلقی ممکن می باشد و در واقع رانندگی را در ساده ترین صورت خود و در حداقلی ترین طرز برداشت و نگاه به آن ، یک مهارت می دانیم. اما رانندگی در واقع یک فرهنگ است. مهارت داشتن و مهارتی بودن رانندگی ، تنها یک قسمت کوچک از یک کل منسجم به نام فرهنگ رانندگی است. بگذارید این چنین بگوییم که رانندگی یک فرهنگ است که مهارت را هم در درون خود دارد و به زبان دیگر ، مهارت داشتن بخشی از فرهنگ رانندگی است. به عنوان مثال اگر رانندگی را یک ساختمان بزرگ تصور کنیم و نام این ساختمان بزرگ را فرهنگ رانندگی بگذاریم ، مهارت داشتن تنها یکی از طبقات این ساختمان است. اما اکنون مفهوم فرهنگ چیست؟ بگذارید این بحث را در قسمت بعدی تأملات خود پیرامون رانندگی بیان کنیم.
حسین بیانی مقدم

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

جاری شدن سیلاب و مسدود شدن برخی از جاده‌های استان یزد

به گزارش هفته نامه افق کویر به نقل