محمدسعید شریفیان در گفت‌و‌گو با ایلنا: شیوه گزینش در دانشگاه‌ها درست نیست/ بزرگترین مشکل مسئولان ما روزمرگی است/ در ایران موسیقی دغدغه محسوب نمی‌شود

محمدسعید شریفیان درباره شیوه عملکرد مسئولان در عرصه فرهنگ و هنر می‌گوید: شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل مسئولان ما روزمرگی است،‌ یعنی اینکه آنها صرفأ به رفع مسائل و مشکلات روزانه فکر می‌کنند و دغدغه‌شان این است که امروز را به فردا برسانند و با این شیوه مردم را تا حدودی راضی نگه می‌دارند درصورتی‌که با این شیوه نمی‌توان کار فرهنگی کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدسعید شریفیان؛ مدرس، موسیقی‌دان و آهنگساز موسیقی سمفونیک است که در کالج موسیقی لیدز تحصیل کرده است. او دیپلم نوازندگی فلوت و دیپلم‌های هارمونی و کنترپوان را از کالج سلطنتی لندن و فوق دیپلم موسیقی خود را از دانشگاه «هادرزفیلد» اخذ کرده و در انیسیتوی موسیقی کلسچر (دانشگاه انگلین) لیسانس و فوق لیسانس موسیقی با گرایش آهنگسازی گرفته و مقطع دکترای خود را در دانشگاه پادوای ایتالیا به پایان رسانده و در رشته فیزیک صوت و موسیقی الکتروآکوستیک تحصیل کرده است.

شریفیان تاکنون آلبوم‌های «خسوف»، «و اینک بی‌کرانگی»، «به زمین و آفتاب» و «سمفونی اروند» را منتشر کرده و در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر برای آلبوم موسیقی «و اینک بی‌کرانگی» نامزد بهترین آلبوم و بهترین آهنگسازی شده و برای آلبوم موسیقی «به زمین و آفتاب» نیز نامزد بهترین آهنگسازی بخش کلاسیک شده است. این هنرمند و پژوهشگر عرصه موسیقی با انتقاد از وضعیف کیفی و سیستماتیک آموزش رشته موسیقی در دانشگا‌ه‌ها، درباره چند و چون فعالیت‌های هنری‌اش توضیح داد.

با توجه به اینکه در دانشگاه‌های معتبر اروپا در زمینه موسیقی تحصیل کرده‌اید و در حال حاضر به تدریس در دانشگاه‌ مشغولید، وضعیت کیفی دانشگاه‌ها را چگونه می‌بینید؟

اگر قرار باشد در چند جمله به تفاوت‌ها و کاستی‌ها بپردازم باید بگویم که پس از پایان تحصیلاتم در دانشگاه‌ها و کنسرواتوارهای مختلف و پس از آنکه به ایران بازگشتم، سالها در زمینه موسیقی فعالیت کرده بودم. البته طی سال‌های دهه هفتاد در آموزشگاه‌ها و آموزشگاه‌های مختلف تدریس می‌کردم که این روند تا به امروز ادامه داشته است. در سال ۱۳۹۰ نیز چند ترم در دانشگاه هنر تدریس کردم، اما خب واقعا از آن فضا دور شدم زیرا به این نتیجه رسیدم که کار تدریس و آموزش در دانشگاه‌های ایران ایده‌آل نیست و تدریس و آموزش در بخش خصوصی و فرد به فرد نتبجه بهتری خواهد داشت.

یعنی شیوه آموزش در دانشگاه‌های ایران مورد تاییدتان نیست؟

سیستم آکادمیک ما معضلات و کاستی‌های بسیاری دارد. طی سال‌های دهه هفتاد که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کردم نیز مشکلات بسیاری وجود داشت و امیداور بودم که آن کاستی‌ها به تدریج برطرف شود، اما حال که به عقب بازمی‌گردم و به گذشته  می‌نگرم، می‌بینم در این زمینه اتفاق مثبتی رخ نداده است.

از آنجا که اطرافیان و شاگردان من همه دانشگاهی هستند و در جریان تحقیقات میدانی و پژوهش‌های موجود هستم می‌بینم نه تنها آن مشکلات حل نشده‌اند بلکه سیستم فعلی آموزشی ما خط و مسیری را رفته که حل کاستی‌های آن راهکارهای خاصی را می‌طلبد تا به این ترتیب سیستم آکادمیک ما سمت وسوی درستی پیدا کند و به استاندارهای لازم نزدیک شود. زمانی فکر می‌کردم در آموزش عالی مباحث و رشته‌های هنری دچار مشکل هستیم اما پس از پرس و جو و تحقیق، متوجه شدم در شیوه آموزش همه رشته‌ها دچار مشکلیم. البته شاید به دلیل حساس‌تر بودن شرایط  اجتماعی و فرهنگی و هنری این کاستی‌ها در رشته‌های هنری نسبت به رشته‌های فنی و مهندسی شدیدتر است و نمود بیشتری دارد. همانطور که گفتم سیستم آموزشی طی این سال‌ها مسیری را رفته که اصلاح آن به تغییرات بسیاری نیاز دارد تا در مسیر درست قرار گیرد و پس از آن کمبودها و کاستی‌های موجود جبران شود.

به نظر می‌رسد رشته‌های موسیقی در دانشگاه‌های مختلف هنری ایران  تنوع ندارند و محدود هستند. به طور مثال در ایران رشته‌هایی مانند فیزیک صوت، مهندسی صدا و موسیقی الکتروآکوستیک و شاخه‌های مرتبط با سبک‌ها و ژانرهای مختلف وجود ندارد. این کاستی چقدر مخرب است، زیرا در آینده‌ای نه چندان دور افراد متخصص نخواهیم داشت؟

مشکل ما کمبود و نبود رشته‌های خاص نیست. یعنی به جز چند رشته خاصی مثل صدابرداری که می‌توانند در پلی تکنیک‌ها و مکان‌های فنی‌تر تعریف شوند، ظاهرا اغلب رشته‌ها در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شوند. رشته‌هایی مانند آهنگسازی، رهبری ارکستر، پژوهش هنر، نوازندگی،‌خوانندگی و دیگر رشته‌ها در دانشگاه‌هایم ما تدریس می‌شوند اما به درستی پوشش داده نمی‌شوند و شیوه آموزش آنها سطحی است و عمیق نیست. بهتر آن است که سیستم آموزشی ما در حد توانش عمل کند. مثلا به تدریس دو رشته بپردازد اما آنها را به درستی آموزش دهد. این رویه بهتر از آن است که همزمان ده رشته را در دانشگاه‌ها آموزش دهیم و همه آنها اصطلاحأ نیم‌بند باشند. بنابراین مشکل ما تعدد یا محدودیت رشته نیست ما رشته‌های اصلی را داریم و حتی این رشته‌ها و شاخه‌های مرتبط با آنها در اغلب دانشگاه‌ها حتی در شهرستان‌ها نیز تدریس می‌شوند اما کیفیت آموزش پایین است. ابعاد بسیار کوچک هستند و  آدم‌های متخصص کم داریم؛ یعنی اساتید سطح بالایی که واقعأ بتوانند به صورت منسجم به تربیت و تعلیم افکار و اذهان هنرجویان و دانشجویان بپردازد و سیستم آکادمیک را به صورت درست پوشش دهند. در این زمینه دچار کمبود و کاستی هستیم.

پس بزرگترین مشکل در زمینه آموزش چیست؟

به نظرم یکی از اولین و بزرگترین معضل ما در زمینه آموزش نوع گزینش‌هاست. شیوه گزینش در دانشگاه‌های ما درست نیست. در اوائل دهه نود که مجددا به عرصه آموزش بازگشتم و حدودا سه ترم به تدریس پرداختم شاهد بودم که در کلاس کارشناسی ارشد آهنگسازی، ‌شخصی حضور داشت که مهندس رشته برق بود و تازه آمده بود که آهنگسازی بیاموزد. جای بسیار تعجب داشت که شخصی می‌خواهد در کلاس کارشناسی ارشد تازه آهنگسازی بیاموزد. حال این دانشجو کنار کسی می‌نشیند که ده، دوازده سال در زمینه موسیقی فعالیت کرده و پیشرفت‌ خوبی داشته است. در چنین شرایطی استاد مربوطه باید چه سطحی از دانش را مدنظر قرار دهد و چگونه تدریس کند؟ به هرحال او ناچار است مواردی را تدریس کند که آن دانشجوی تازه وارد باید ده سال قبل آنها را می‌آموخته است! استاد مجبور است آن موارد و موضوعات ابتدایی را در مقطع کارشناسی ارشد تدریس کند. مشکلات و معضلات ما از همین نقطه آغاز می‌شود و تا به آخر ادامه می‌یابد.

شما در اجرای سمفونی‌ها سبک و سیاق خاصی دارید. معمولا بدون استفاده از مصالح و عناصر موسیقی ایرانی و حتی سازهای ایرانی آن حس و حال ایرانی بودن را در مخاطب ایجاد می‌کنید و در نهایت خروجی اثری ایرانی و با حال و هوای وطنی است. چطور به این ساختار رسیده‌اید؟

ما در مباحث موسیقایی گذشته به خصوص در قرن بیستم مبحثی داریم که می‌توانیم آن را ملی‌گرایی در موسیقی بنامیم. این اتفاق در تمام دنیا رخ داد و مثلا عده‌ای از آهنگسازان به‌روز روسیه دور هم جمع شدند و تلاش کردند و چنین اتفاقی را رقم زدند. در فرانسه،‌ مجارستان، انگلیس و کشورهای دیگر نیز به این مقوله ملی‌‌گرایانه پرداخته‌ شده و تقریبا در اکثر کشورها این ملی‌گرایی را دیده‌ایم. شاید بتوان گفت تقریبأ نود درصد این آثار ملی‌گرایانه توسط موسیقیدانان سرزمین‌های مختلف بر اساس ملودی‌های فولکوریک، محلی و ریتم‌های مربوط به هر کشور ساخته شده‌اند. این راه روندی شناخته شده است و هنرمندان کشورهای مختلف آن را گسترش داده‌اند. اما یکی از راه‌هایی که شخصا به آن اعتقاد داشته‌ام و چندین سال در آثار مختلف به آن پرداخته‌ام این است که بدون استفاده از موسیقی‌های ایرانی اعم از محلی، فولکوریک، دستگاهی و بدون استفاده از ملودی‌ها و ریتم‌های گونه‌های مختلف ایرانی به تولید اثری بپردازیم که در نهایت آن اثر دارای حس و حال ایرانی باشد و اصطلاحأ روح موسیقی ایرانی را داشته باشد. این مقوله فراتر از بحث‌های معمول است و یافتن راهی برای پرداختن به این شیوه به کاوش و پژوهش نیاز دارد. این روش نسبت به رویه اول سخت‌تر است که البته نمونه آن را در آثار کلاسیک دیگر آهنگسازان نیز می‌بینیم.

البته این حس و حال ایرانی نه تنها در «سمفونی عاشورا» بلکه در آثار دیگرتان نیز وجود دارد.

بله همینطور است. در نحوه ساخت و تولید اغلب آثارم برای ایجاد این ویژگی تلاش کرده‌ام. من به موسیقی محلی نیز بسیار علاقمندم. به طور مثال آثاری را بر اساس موسیقی دزفول ساخته‌ام یا در برخی دیگر روی موسیقی خراسان،‌ آذربایجان کار کرده‌ام. در چند قطعه دیگر موسیقی و ملودی گرگان و بوشهر را مدنظر داشته‌ام. البته آثار بزرگ ارکسترال و سمفونیک دیگری نیز دارم که مستقیما با پرداختن به موسیقی ایرانی تولید نشده‌اند اما روح ایرانی در آنها جاری است مانند «سمفونی سرداران»، «سمفونی اروند»، «سمفونی خسوف» و «سمفونی طلوع» و برخی دیگر از آثارم.

موسیقی دستگاهی، ردیفی و مقامی ما چقدر پتانسیل آن را دارند تا در تولید آثار ملی‌گرایانه یا حتی مذهبی  مورد استفاده قرار گیرند؟

به دو روش مستقیم و غیرمستقیم می‌توان ملودی‌ها و ریتم‌های موسیقی ایرانی و گونه‌های مختلف آن را مورد استفاده قرار داد. مهم نیست که خروجی چیست،‌ یعنی اثر مورد نظر می‌تواند مذهبی،‌ ارکستریک، سمفونیک، تئاتر یا اپرا باشد و خروجی مورد نظر بر اساس ذهنیت و منظر آهنگساز متفاوت است. اما به هرحال آثار مورد نظر باید پتانسیل آن را داشته باشند تا بدون استفاده از عناصر و ادوات موسیقی ایرانی به تولید اثری بینجامند که بتوان نام ملی و ایرانی بر آنها نهاد.

 موسیقی ایرانی و گونه‌های مختلف آن چقدر برای تولید آثار ملی و ایرانی از سوی آهنگسازان مورد استفاده قرار گرفته‌اند؟

زمانی که از ملی‌گرایی در موسیقی صحبت می‌کنیم و از آثار ملی کشورهای دیگر مثال می‌زنیم یعنی اینکه همه آنها وجه مشترکی دارند و آن عزم ملی هنرمندان سرزمین‌های مختلف است. زمانی که عزم ملی وجود داشته باشد و ابزارهای آن نیز پیدا خواهند شد.  متاسفانه در ایران موسیقی دغدغه محسوب نمی‌شود و وجود ندارد، بنابراین موزیسن‌ها هستند که با عرق و تلاش‌شان خودشان را در شرایط فعلی نگه داشته‌اند گرچه از جانب مراجع دولتی حمایت نمی‌شوند. اگر توجه کنید اعضای ارکسترهایی چون ملی و سمفونیک حقوق می‌گیرند. باید سفارش و درخواست کار وجود داشته باشد تا آهنگسازان بنویسند و اثر ارائه دهند. باید برای تولید آثار ملی از دانش و تجربه پیشکسوتان جوانان و توانایی آنها استفاده شود و زمینه‌های رقابت فراهم شود.

 بخشی از این کاستی ناشی از مسئولان است. زمانی که یک مسئول از اهمیت موسیقی و سبک و گونه‌ای خاص بی‌اطلاع است، قاعدتأ برای ارتقا آن تلاشی نمی‌کند و هزینه‌ای هم متحمل نمی‌شود.

بله همینطور است. به اضافه اینکه اغلب مسئولان ما با مسائل و موضوعات مختلف سلیقه‌ای برخورد می‌کنند. شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل مسئولان ما روزمرگی است،‌ یعنی اینکه آنها صرفأ به رفع مسائل و مشکلات روزانه فکر می‌کنند و دغدغه‌شان این است که امروز را به فردا برسانند و با این شیوه مردم را تا حدودی راضی نگه دارند. درصورتی‌که با این شیوه نمی‌توان کار فرهنگی کرد. لازمه فعالیت‌های موثر فرهنگی برنامه‌ریزی‌های منظم و طولانی مدت است تا در نهایت اتفاق مثبتی رخ دهد.

شما یکی از اعضای گروه موسیقی فرهنگستان هنر هستید که گویا پاییز سال گذشته فعالیت خود را پس از مدتی وقفه از سر گرفت. این تشکل در حال حاضر چه می‌کند؟

گروه موسیقی فرهنگستان هنر که سال‌‌ها فعال نبود به لحاظ تئوریک بالاترین جایگاه برای تعریف مسائل و تصمیم‌گیری است. مدتی قبل برای فعالیت‌ مجدد این گروه از ما دعوت به عمل آمد اما از طرفی همه باید این موضوع را در نظر بگیریم که اگر در گروه موسیقی فرهنگستان هنر تصمیمی گرفته می‌شود و موضوعی مورد تایید قرار می‌گیرد یا به هرحال تعریفی صورت می‌گیرد آن موارد و مسائل باید به نهاد‌های ذیربط، آموزش عالی و دانشگاه‌ها اعلام شود و آنها نیز آن را اجرا کنند که اینگونه نیست. اینجا کسی به حرف کسی گوش نمی‌دهد. به هرحال گروه موسیقی فرهنگستان هنر پتانسیل‌ها و محدودیت‌هایی دارد و حال من به اتفاق دیگر اعضا دورهم جمع شده‌ایم تا ببینیم باید از کجا باید شروع کنیم و چه طرح‌هایی را می‌توان اجرایی کرد. البته طرح‌های بسیاری وجود دارند و از طرفی کم‌کاری در کشور ما اتفاقی مرسوم است. باید ببینم از کجا می‌توانیم شروع کنیم و چگونه پیش برویم و به چه طرح‌هایی بپردازیم که در شرایط فعلی قابل اجرا باشند. به طور کلی صحبت‌هایی شده و حرفهایی زده شده و باید ببینیم نتیجه چه خواهد بود.

قرار نیست موفقیت «سمفونی عاشورا» با اثری دیگر تکرار کنید؟

اتفاقا «سمفونی عاشورا» از آن دسته آثاری است که سالانه برای اجرای آن به سراغم می‌آیند اما قرار نیست چنین اثری را تولید کنم. زیرا واقعیت این است که شرایط تولید چنین اثر عظیمی وجود ندارد. اوائل دهه هشتاد بود که «سمفونی عاشورا» را روی صحنه بردم. به نظرم در آن سال‌ها بهترین ارکستر سمفونیک را داشتیم که هرچه گذشت به لحاظ کیفی روندی نزولی را طی کرد. برای تولید «سمفونی عاشورا» در همان مقطع نیز با مشکلات زیادی مواجه بودیم و مجبور شدیم از هفتاد‌هشتاد نفر استفاده کنیم زیرا آن پروژه به لحاظ پروداکشن و مسائل فنی و تکنیکی اثر سخت و دشواری بود. در حال حاضر همان شرایط قبلی نیز وجود ندارد و البته آن عزم ملی نیز وجود ندارد. به هرحال به سرانجام رساندن پروژه بزرگی چون «سمفونی عاشورا» چند ماه زمان می‌خواهد و معمولا برای سفارش چنین آثاری مثلا دوماه پیش از مناسبت پیشنهادها برای تولید اثر آغاز می‌شود. زیرا در زمانی کوتاه نمی‌توان اثری قابل قبول ارائه کرد.

در زمینه تولید و انتشار آثار مکتوب و پژوهشی چه فعالیت‌هایی دارید.

با در نظر گرفتن کم و کاستی‌هایی که در سیستم آموزشی ما وجود دارد کتابی درباره مباحث موسیقی نوشته‌ام. در این اثر به صورت فشرده به مباحث مهم و زیربنایی موسیقی پرداخته‌ام که بخش‌های مختلفی دارد. این کتاب را بر اساس تجربیاتم نوشته‌ام. این کتاب هم برای اشخاصی که امروز وارد عرصه موسیقی شده‌اند مفید است و هم برای هنرمندانی که تا مقطع کارشناسی ارشد در زمینه موسیقی تحصیل کرده‌اند. این اثر که تفکر و حس زیباشناختی مخاطب را به صورت علمی تحت تاثیر قرار می‌دهد توسط نشر دانشگاه هنر منتشر شد و «دانش هرمی موسیقی» نام دارد.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

در اوج ناامیدی پیروز مسابقه شدم

 به گزارش هفته نامه افق کویر:خبرنگار ما در