سرگرمی

سرگرمی

«ممل» آهی کشید و گفت: به گونه ایی گرانی زیاد شده که آدم هنوز مواجب (حقوق ماهیانه) نگرفته تمام می شود و واقعا می ماند چه کار کند تا ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیده اید که خیلی از کارها نیاز به همفکری دارد و نمی شود به تنهایی حل کرد. گفت: چگونه؟ «ممل» جواب داد: چند وقتی است ...

در قهوه خانه آبادی پسر«مشهدی علی» که قاطرسوار ماهری بود و با گاریش به این آبادی و آن آبادی می فت سر حرف را باز کرد و گفت: ...

در میان برخی از جوانان آبادی بگو و مگو هست که آبادی پایین دست قصد دارد تا جاده ایی دوبانده به آبادی خود می کشاند! «ممل» به «آقاتقی» ...

آفتاب در «معدن آباد» بسیار تند می تابید. به گونه ایی که در آفتاب ماندن همانا و سوختن همانا! جرات این که ظهرهنگام در آبادی قدمی بزنی نداشتی! ...

ممل بر حسب اتفاق گذرش به دارالتعلیم آبادی افتاد و بعد خدمت آقاتقی رسید و عرض کرد: برای امری به دارالتعلیم رفتم و مشاهده کردم جماعت نسوان سکان ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیده اید که رئیس «محبس خانه» زندانی برای «آبادی» در نظر گرفته است! «آقاتقی» گفت: خوب هست! چرا که شنیدم تخلف و جرم و جنایت ...

«ممل»گفت: «آقاتقی» چندی است آبادی همجوار مدعی شده که معدنی که در آبادی ما هست مال آنها می باشد! انجمن آبادی که از ریش سفیدان تشکیل شده سکوت ...

هوا گرم بود به گونه ای که کمتر کسی را می دیدی که برای کار مهمی بیرون نرفته باشد برای همین رفت و آمد در «معدن آباد» کمتر ...

«ممل» گفت «آقاتقی» حال و روز قیمت ها در «معدن آباد» که لحظه به لحظه شده؛ هر وقت «بوقچی» می گوید: قیمت ها افزایش نباید داشته باشد؛هنوز نگفته، ...