زمانی که صحبت از تعلیم و تربیت می شود ناخودآگاه ذهن هر شنونده ای را به سوی معلم و مدرسه سوق می دهد؛ ولی در این گفتگو شما را با یک تعلیم دهنده و معلمی می خواهیم آشنا کنیم که در کلاس درس او خبری از میز، کتاب، تخته سیاه و … نیست؛ بلکه دانش آموزان این کلاس مسافران پانزده دقیقه ای و کلاس آنها یک پراید است.
هفته گذشته یکی از راننده های آژانس به دفتر هفته نامه مراجعه نمود و خواستار این شد تا از دانش آموزانی که هر روز صبح آنها را به مدرسه می برد تشکر کند. زمانی که خبرنگار هفته نامه علت را جویا شد گفت: این دانش آموزان خیلی با ادب هستند و نکاتی را رعایت می کنند که از بچه هایی به این سن و سال، جالب است. بعد از سؤال و پرسش های مکرر متوجه شدیم، خود راننده آژانس باعث شده است تا بچه ها بدین گونه باشند. به همین خاطر خواستیم تا گفتگویی با وی داشته باشیم که او هم پذیرفت. این زن ۳۸ ساله به شرط حفظ نام با این گفتگو موافقت نمود که توجه خوانندگان را به این گفتگو جلب می نماییم.
افق کویر: از سوابق کاری خود بگویید؟
نزدیک به شش سال است که در آژانس فعالیت دارم، دارای مدرک دیپلم هستم، از زمانی که گواهی نامه گرفتم به خاطر اینکه مهارت خاصی نداشتم و در بافق محیطی نبود که از ماشین برای رفت و آمد بتوان استفاده کرد بهترین راه را این دیدم که به آژانس بروم تا از طریق آژانس در رانندگی ماهر شوم؛ چرا که به رانندگی علاقمند بودم.
افق کویر: چگونه به عضویت آژانس در آمدید؟
اوایل که برای رانندگی به آژانس مراجعه کردم، گفتند علاوه بر گواهی(ب۱) باید گواهی(ب۲) هم داشته باشید، بعد از آن به یزد رفتم برای کلاس های آموزشی بعد از گذراندن دوره و گرفتن گواهی نامه(ب۲) و مراحل قانونی از سال ۸۷ به عضویت آژانس در آمدم.
افق کویر: در طول فعالیتتان چه مشکلاتی داشتید؟
شخصاً مشکل خاصی نداشتم؛ یعنی مردم بیشتر مشکل داشتند؛ ولی بعضی از مسافران خودشان سر صحبت را باز می کردند و من همراهیشان می کردم. اگر تجربه ای هم داشتم در اختیارشان می گذاشتم؛ اما تا زمانی که آن ها صحبت نمی کردند من اصلاً و به هیج وجه با آن ها حرفی نمی زدم.
افق کویر: در طول زمانی که راننده بودید چه مسائل قابل توجهی مشاهده کردید؟
مشکلات خانوادگی بوده است که زن شوهرش را تعقیب می کرده و ما مجبور بودیم همراهیشان کنیم، کسانی بودند که وسایلشان را جمع کرده بودند و می خواستند از بافق فرار کنند، مسائل منکراتی بوده که تا زمانی که نمی دانستم، سرویسشان را انجام می دادم؛ ولی زمانی که متوجه شدم خیلی ناراحت شدم، دعوایشان کردم و گفتم که به هیچ وجه سرویستان را انجام نمی دهم و قضایا طوری شد که دست از این مسایل برداشتند. مسافرانی بودند که درخواست داشتند که شخصاً سرویسشان را بر عهده بگیرم و خیلی از این موارد را داشتم.
افق کویر: رفتار شما با بچه های که سرویس مدرسه شان هستید چطور است؟
چند سال اول خیلی عادی مثل راننده های دیگر با آن ها رفتار می کردم؛ ولی از سال ۹۰ به بعد به فکرم رسید که در طول مسیر چیزی یاد بگیرند تا هم من ثواب کنم و هم خودشان. برای شروع از چیزهای خیلی ساده شروع کردم و از بچه هایی که سن کم داشتند مثل آمادگی با زبان خودشان با آن ها صحبت می کردم. زمانی که داخل ماشین بودند می گفتم: بلند صلوات بفرستید، تشویقشان می کردم و برای بچه های مهدکودک خوراکی می گرفتم، خیلی شوق و ذوق داشتند، برای بچه های دبستانی کتابی در مورد نماز، صلوات و از این قبیل آوردم که خودشان هم خیلی مشتاق بودند طوری شده بود که خودشان از من درخواست می کردند که چیز جدید یاد بگیرند؛ ولی نمی شد چون که ظرفیت آن را نداشتند که کامل همه چیز را یاد بگیرند. یکسال با بچه های شاهد که سرویسشان را انجام می دادم کار کردم چیزهای جزئی یادشان دادم.
افق کویر: چه چیزی به بچه ها یاد می دادید؟
اولین چیزی که یاد بچه ها دادم این بود زمانی که سوار می شدند به آن ها می گفتم بچه ها بعد از این که سلام کردید بگویید: بسم ا… توکلت علی ا…و کفا با… یعنی: توکل به خدا کنید و کارهایتان را شروع کنید تا موفق شوید. در ابتدا برایشان سخت بود و کامل نمی توانستند این ذکر را بگویند به خاطر همین فقط می گفتم بسم ا… بگویند و کم کم به آن ها ذکر را کامل یاد می دادم؛ زمانی که روبروی امامزاده عبدا… می رسیدیم به آن ها می گفتم بچه ها خیلی امام زاده احترام دارد و باید برایشان احترام قائل باشید ادای احترام کنید اوایل خنده می کردند یا برایشان مشکل بود؛ ولی کم کم طوری شده که خود من هم متوجه نبودم؛ ولی آن ها کارهایی را که یادشان دادم را انجام می دادند. از آن ها می خواستم که سوار ماشین که می شوند هر کدام یک صلوات بفرستند و برایشان توضیح می دادم که در هر روز هر کدامتان هنگام رفت و برگشت فقط یک صلوات بفرستید حساب کنید در طول ماه و سال چند صلوات می شود و بدون این که اذیت شوید کلی ثواب می برید یا اینکه هر روز مختص یکی از بچه ها بود که در آن روز اگر منظم تر از بقیه بچه ها بوده است و برای وی صلوات می فرستادیم. خود این باعث می شد تا بچه ها تشویق شوند، به بچه ها آیه ای یاد دادم تا باعث آرامششان در درسهایشان باشد. هر زمانی که می توانند با وضو باشند، زمان خواب صلوات بفرستند، سه دفعه سوره توحید را بخوانند؛ حتی بعد از سه ماه تابستان وقتی از آن ها سوال کردم چه کارهایی انجام دادید به طور کامل همه چیزهایی را که یادشان داده بودم را به کار می بردند.
افق کویر: این دانش آموزان چند ساله هستند؟ کوچکترین دانش آموزش کلاس سوم بود که امسال چهارم است.
افق کویر: آیا مشکلی از لحاظ این که زن هستید و راننده، دارید یا خیر؟
اگر خود فرد مشکلی نداشته باشد مشکلی هم پیش نمی آید.
افق کویر: رفتار مأموران راهنمایی و رانندگی با شما چگونه است؟
رفتار خوبی دارند؛ اگر جریمه ای هم برای افراد می نویسند به خاطر جان راننده و سرنشینان است.
افق کویر:حرف پایانی؟
در پایان از این دانش آموزان و خانواده هایشان تشکر می کنم.
در ادامه نیز گفتگویی با خود این دانش آموزان انجام دادیم که می خوانیم: یکی از بچه ها به نام علی تفکری درمورد خانم راننده آژانس می گوید ایشان به ما آیه الکرسی، صلوات یاد می دهند. روبروی امامزاده که می رسیم سلام می دهیم. هر روز برای سلامتی امام زمان(عج) ۵ صلوات می فرستیم. .وقتی سوار ماشین می شویم آرام هستیم ،سلام می کنیم به ما می گویند کارهایتان را با بسم ا… شروع کنید. ذکرهای کامل را یاد گرفتیم تمام ما خانم آژانس را دوست داریم؛ سوره توحید را هم روزی سه دفعه تا به مدرسه برسیم می خوانیم؛ دو سال است که ایشان سرویس مدرسه ما را قبول کردند؛ همه ما راضی هستیم.
راضیه بیگی – اکرم عباسی
رییس پلیس راهور شهرستان بافق بزرگترین معضل شهرستان بافق موتور سوارانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند
به گزارش هفته نامه افق کویر؛ نیاز به