ابیات ناب صائب

ما از این هستی ده روزه به جان آمده ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است
********
ذره ام اما ز من، خورشید باشد در حساب
مورم اما حرف در کار سلیمان می کنم
********
چون سایه ی مرغان هوا، در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم
********
بود از موی سپید، امید بیداری مرا
بالش پر گشت آن هم، بهر خواب غفلتم
********
احوال من مپرس که با صد هزار درد
می بایدم به درد دل دیگران رسید
********
به جرم آنکه چون گل،خنده رو افتاده ام،صائب!
به قصد جان من،هر خار، تیری در کمان دارد
گردآوری؛ علی اصغر کلانتری
برگرفته از؛ دیوان صائب تبریزی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

رییس پلیس راهور شهرستان بافق بزرگترین معضل شهرستان بافق موتور سوارانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند

 به گزارش هفته نامه افق کویر؛ نیاز به