اگر به جوامع بشری نگاه كنیم هیچكدام كامل نیستند و به طریقی محتاج جوامع دیگرند. بطور مثال كشور ژاپن منابع انسانی خوبی دارد اما منابع مالی و معدنی ندارد و عكس آن كشورهای عربی منابع انسانی شاخصی ندارند ولی منابع مالی فراوانی چون نفت دارند و به یمن همین منابع به پیشرفتهایی هم رسیدهاند.
در مقیاس كوچكتر شهر ما اگر فرض كنیم هیچ ندارد منابع مالی بیشماری دارد. شاید عجیب باشد كه بگویم در بافق حدود پنجاه معدن شناخته شده وجود دارد.آیا ما توانستهایم از این منابع استفاده درستی بكنیم؟ اینجاست كه یكی دیگر از مشكلات جوامع كوچك خودنمایی میكند. آری ما ساده و بیش از حد قانع هستیم. با قول پرداخت دو درصد عوارض یكی از معادن دهانمان بسته میشود و به خود میبالیم تازه همان را هم به مانمیدهند و اگر دادند از ما میخواهند كه به دیگران هم ببخشیم.بقول وحشی بافقی:
این قوچ شاخ كج كه زند شاخ از آن من…..غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
ظاهراً بازار واگذاری معادن به بخش خصوصی داغ است. به نظر شما آیا نمیشود یكی از معادن را به بافق اختصاص داد؟ اگرمیشود به فلان شركت و یا فلان شخص معدن واگذار كرد؛ پس میتوان به شهرداری بافق هم یك معدن واگذار كرد تا با پشتوانه مالی مطمئن و پایدار شهر از این فلاكت نجات یابد.
وقتی مالك فلان معدن در انگلستان زندگی میكند و فقط یكبار جهت تحویلگیری معدن به بافق آمده و بعد از آن ماهیانه سود معدن به حسابش واریز میشود. وقتی مالك ناشناس معدن سنگ بیشه در.حتی حاضر نیست از روی نقشه نگاهی به بافق بیندازد و چنان به جان كوههای بیشه در افتاده كه لحظه به لحظه چهره كوهها دگرگون میشود. چكار به من بافقی و شهر بافق دارد كه یك خیابان درست و حسابی نداریم؟؟؟
و اما مطلب دوم: مدتی قبل به واسطه چند تن از دوستان با سرمایهگذاری خارج از بافق صحبت كردیم و راضی شد تا در بافق سرمایهگذاری كند. سرمایهگذار كارش پرورش شترمرغ بود با كلی تجربه.موافقت كرد تا بیست میلیارد ریال سرمایهگذاری كند. فقط یك قطعه زمین میخواست آنهم نه وسط شهر.خارج از شهر وسط بیابان و شرطش این بود كه بتواند امتیاز آب و برق برای زمین بگیرد. دستبهكار شدیم نامهنگاری و پیگیری شد. از سرمایهگذار.طرح خواستند؛ آورد. جلسه گذاشتند و شروعی مجدد امروز بیا، فردا برو. امروز برو، فردا بیا. آنقدر پیچ و خم اداری زیاد شد كه طرف، شوق و ذوقش را ازدست داد. در آخر با یك تلفن و صحبت پنج دقیقهای با فرماندار یكی از شهرها زمین آماده همچنین امتیاز آب و برق به شاهزاده قصه ما تحویل داده شد.حالا هم شازده همراه با شترمرغهایش روزهای خوبی دارد.
چرا میخواهیم از آب رد شویم اما پایمان خیس نشود؟ اگرمیخواهیم شهر از این حالت سستی بیرون بیاید یا باید خودمان سرمایهگذاری كنیم یا سیاستهای تشویقی برای سرمایهگذاران در نظر بگیریم. اصلاً شما حراجی هم كه میروید مفت چیزی به شما نمیدهند نهایتاً یك تخفیف پنجاه درصدی دارد.باید پنجاه درصدش را خودتان بپردازید. اصلاً طوری دیگر به قضیه نگاه میكنیم. شما سرمایهگذار.دو پیشنهاد دارید. یكی در شهری دورافتاده فقط قطعه زمینی به شما واگذار میشود و پیشنهاد دوم قطعه زمینی مناسب همراه با امتیاز آب و برق درشهری بزرگتر و نزدیكتر. كدامیك را قبول میكنید؟
مسئولین به نظر من امروز یكی از زمانهای طلایی برای بافق است. امروز را از دست ندهید كه فردا دیر است. میتوانیم از هر شركت یا سرمایهگذاری كه میخواهد معدنی تحویل بگیرد بخواهیم تا درقبال تحویل معدن كارخانه جوار معدنی در بافق ایجاد كند. این كار شدنیست. اگر بخواهیم. اگر چند كارخانه در بافق تأسیس شود آری! شهر متحول میشود.به نظر شما اگر پیشنهاد یك معدن به آقای ابویی سرمایهگذار فولاد بافق شود. طبق قانون و ضوابط مربوط به آن.آیا باز هم امروز و فردا میكند؟ مطمئن باشید كمتر از یك سال كارخانه راهاندازی میشود و هزاران نفر از جوانانمان مشغول بكار میشوند و سروسامان میگیرند. چرا خودمان را گول میزنیم؟ تا معدنی ندهیم كارخانهای بدست نمیآوریم تا چیزی از دست ندهیم بهتر از آنرا بدست نخواهیم آورد. به هرحال بخواهیم یا نخواهیم معادن در حال واگذاریست .پس بجنبیم تا ما هم سهمی داشته باشیم. بجنبیم تا فقط غوغای جنگ قوق و تماشای آن نصیبمان نشود
محمدرضا رضایی بافقی
رییس پلیس راهور شهرستان بافق بزرگترین معضل شهرستان بافق موتور سوارانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند
به گزارش هفته نامه افق کویر؛ نیاز به