یسنا نوشت: پرویز شیخ طادی به وضعیت گریم بازیگران در تلویزیون اعتراض دارد و معتقد است به دلیل هزینههای بالا، تلویزیون خیلی برای گریم وقت نمیگذارد، طراحی معنایی ندارد و بیشتر به دنبال زیباییسازی است.
پرویز شیخ طادی، که کارگردان است، با انتقاد از وضعیت گریم هنرمندان در آثار تلویزیونی، تعیین تکلیف برخی بازیگران برای گریمشان در آثار هنری را اقدامی غیرحرفهای خواند و گفت: «طراحان گریم قدیمی و حرفهای که علم و دانش اقناعی داشته باشند و در کارشان مسلط باشند، کاملا میتوانند بازیگران را قانع کنند. آن بازیگری که قانع نشود و منطق را نپذیرد، به عقیده من بازیگر نیست. ما درباره بازیگرانی صحبت میکنیم که زیردست طراحان با دانش مینشینند نه آماتور. از سویی دیگر رضایت بازیگر از گریم به این دلیل صورت میگیرد که اختلافات میان بازیگر و عوامل حل شود و کار بینتیجه نماند؛ حال اینکه چرا باید این اتفاقها بیفتد نیاز به آسیبشناسی دارد.»
شیخطادی علت دخالت هنرمندان در گریم را به فرهنگ کلی اخلاق حرفهی سینما و صنفی نسبت داد و درباره گریم شخصیت «ستایش» در فصل سوم آن که با انتقادهایی همراه شده است، نیز گفت: «اتفاقی که رخ داده است نمیدانم چه دلیلی داشته است، اما هرچه که هست مورد انتقاد قرار گرفته و برای مخاطب این سوال پیش آمده که از فصل گذشته اگر ستایش روند پیری در پیش گرفته، چرا به یکباره جوان شده است؟! طبیعی است مادری که بچه ۳۰ ساله دارد، باید ویژگیهای ظاهریاش را هم داشته باشد و بزرگتر باشد. ما نمیدانیم آیا خانم نرگس محمدی این درخواست را داشتند که صورتشان زیر گریم نرود و به دلیل اینکه با چهره پیر جلوی آنتن نروند و به عنوان مادر جا نیفتند، این اتفاق افتاده است؛ البته ما وقتی خیلی از بازیگران جوان را با گریم سن بالا و مادر شدن جلوی دوربین میآوریم، برای آینده نگران میشوند، به دلیل اینکه هنوز میتوانند در نقش جوان ایفای نقش کنند و اگر قابلیت پیر شدن پیدا کنند دیگر ممکن است که با این نقشها مواجه شوند. این اشکالات دوطرفه است. در حالیکه هیچ کارگردانی این کار را نمیکند، چرا که زحمت گریم بالایی دارد و ساعتها باید پشت میز گریم بنشیند و از طرفی پوست بازیگر خراب میشود. هیچ کارگردانی این سختی را به خود نمیدهد که بازیگری را پیر کند.
سریال ستایش چون سه فصل داشته مجبور به گریم بازیگران شدند و بازیگر ستایش باید این را یک امتیاز برای خود بداند که میانسالی و پیری را خوب بازی کند. اگر دلیل این ظاهر گریم از سوی خود بازیگر باشد اقدامی غیرحرفهای و نادرست است.»
کارگردان «بانوی سردار» با اشاره به بازیهای درخشان فاطمه معتمد آریا که شخصیتهای پیر و فرسودهای به او پیشنهاد شده و بهخوبی از عهده آنها برآمده است، گفت: «اینها همه امتیاز است. بازیگران باید توجه داشته باشند که از این پس بعد از گریم و بازی، در کیفشان لوازم آرایش نداشته باشند که بعد آرایش کنند. مهم بازی است و بازیگران باید به دست بزرگترانشان نگاه کنند. بازیهایشان را در کارهای شاخص ببینند. متاسفانه اتاق گریم در آثار هنری فضای آرامی ندارد و اتاقی پرحاشیه است و مهمتر از آن اینکه مجریان طرح باید بر اتاق گریم نظارت داشته باشند تا از مواد استاندارد استفاده کنند.»
شیخطادی درباره آزادی عمل گریمورها و بسته بودن دستشان برای گریم بازیگران نیز گفت: «گریمورها نباید از بازیگران برای گریم ترسی داشته باشند. طراح گریم برای طراحی باید آرامش داشته باشد. نه اینکه بازیگری که تازه به شهرت رسیده شروع به مخالفت با گریم کند و بگوید من این گریمور را نمیخواهم چون من را زیبا نمیکند؛ البته از طرفی صنف گریم هم باید خیلی مراقب باشد، بعضا از موادی در گریم استفاده میشود که مواد اصلا استانداردی نیستند اما چون ارزان است استفاده میشود و این به صورت بازیگر آسیب میزند؛ در حالی که بازیگر، گریمور و کارگردان همه باید به درک فیلمنامه کمک کنند. از تجربه حرفهایها مثل آقای عبدالله اسکندری هم باید بهرهبرداری کرد.»
شیخ طادی در بخش دیگر با بیان اینکه دیگر سریالهای تلخ تلویزیون را به عنوان مخاطب تماشا نمیکند، گفت: «در این زندگی که دغدغههای ریز و درشت و اضطراب و نگرانی هست، برای چه باید بنشینیم و سریالهای تلخ تلویزیون را ببینیم. چرا باید برای چنین سریالهایی سرمایهگذاری کنم. جدای از این سریال «ستایش»، اصولا سریالهای تلخ را نمیبینم.»
او بار دیگر به موضوع گریم بازیگران سریال اشاره کرد و گفت: «قاب تلویزیون و سیما و ابزاری که در آن برای بازتاب نور و برگشت و تبدیل آن به تصویر رخ میهد، الزماتی دارد. نوری وجود دارد که این نور طیفهای مختلفی دارد و برخوردش با اشیا، گیاه و اجسام مورد بررسی قرار میگیرد؛ به طور مثال وقتی صورتها مقابل دوربین قرار میگیرند، گاهی نیازمند تغییراتی هستند. این تغییرات گاهی برای کارهای پلاتویی و استودیویی، الزاماتی دارد و بخش دیگر به حوزه نمایش برمیگردد که معمولا فیلمنامه و داستان یک الگویی را دیکته میکند؛ به طور مثال یک فیلمنامه و یک داستان تاریخی یک مقطع زمانی شخصیتی و جغرافیایی را به همه عوامل دیکته و درخواست میکند و گریمور باید طبق فیلمنامه و خواست فیلمنامه شروع به تغییر و عمل کند.»