يكى از راه هاى توسل به امام زمان عليه السلام نوشتن عريضه براى آن حضرت (عج) است توسلی كه اصل آن از مستحبات در منابع دينی است.
عريضه نويسی از سيرههای بزرگان بوده آثار و بركات شگفتانگيزی از آن ذكر شده است.
اغلب لغت شناسان عريضه را به عرض حال و درخواستنامه معنى میكنند و براى “عرض” معانى مختلفى بيان میكنند كه يكى از آنها، بيان مطلبى از طرف فرد كوچكتر به بزرگتر است؛ بيان كردنِ مطلبى از طرف كوچكتر به بزرگتر.
در اصطلاح، عريضه نويسى يكى از شيوه هاى خاصّ توسل است كه در طول تاريخ، در فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه بوده است.
توضيح آنكه گاهى افراد جامعه با يك سلسله نياز و گرفتارى ها مواجه میشوند كه برحسب ظاهر امكان برطرف نمودن آنها از طريق اسباب عادى ميسّر نيست، يا حداقل بسيار مشكل است؛ در چنين مواردى به جاى نااميد شدن و زانوى غم در بغل گرفتن، از ناحيه پيامبر اكرم صلی ا… علیه و آله و ائمه اطهارعلیهم السلام توصيه شده است كه از امورى نظير دعا و توسل كه در جاى خود اثبات شده است كه هر يك از آنها اگر مؤثّرتر از اسباب و علل عادى نباشند كمتر از آنها نيستند كمك گرفته شود.
آنگاه براى خود توسّل، شيوه هاى مختلفى بيان شده است كه از جمله آنها نوشتن عريضه است.
عريضه گاهى خطاب به خداوند تبارك و تعالى نوشته میشود و در آن فرد نيازمند ضمن اشاره به مشكل و حاجت مورد نظر خود به مقام و منزلت يكى از معصومين (ع) يا همه آنها در پيشگاه خداوند متوسل می شود؛ و يا اينكه عريضه مستقيماً به معصوم (ع) نوشته میشود تا او بواسطه قرب و ارج و منزلتى كه در نزد خداوند متعال دارد از او برآورده شدن يا برطرف گشتن آن حاجت و مشكل را درخواست نمايد؛ و يا اينكه خود معصوم (ع) بواسطه ولايت و قدرتى كه از ناحيه پروردگار عالم به او اعطا شده است، به اذن خداوند مهربان اين نياز و گرفتارى را برطرف سازد.
بديهى است كه هيچيك از اين امور با قيدهایی كه به آنها ذكر شد به امورى نظير شرك و بت پرستى و… منتهى نمیشوند. آنچه در اين مبحث مورد نظر ماست عريضه نويسی خدمت امام زمان عجل ا… تعالی فرجه است.
مرحوم محدّث قمى در كتاب «منتهى الآمال» به نقل از «تحفة الزائر» علامه مجلسى و «مفاتيح النجاة» سبزوارى می نويسد: هر كس حاجتى دارد، در يك قطعه كاغذى بنويسد خطاب به امام زمان عليه السلام با قواعدی كه در كتابهای ادعيه معتبر درج شده و پس از نوشتن درخواست خود آن را در چاه ، آب جارى يا ضريح ائمه عليهم السلام بیاندازد.
عريضه نويسی
در اديان و ملل جهان:
خارج از ايران: در ميان مردم هندوستان و پاكستان و بنگلادش شب نيمه شعبان به شب برات شهرت دارد و مردم پاكستان علاوه بر آداب مختلف، آن شب براي امام زمان عجل ا… تعالی فرجه عريضه نوشته و در دريا می اندازند.
غير مسلمانان: مهمترين و قابل توجه ترين مورد، عريضه نويسی يهوديان در پای ديوار ندبه است. ديوار ندبه از مقدس ترين اماكن مذهبی يهوديان و در كنار مسجد الأقصى و قدس شريف قرار دارد. طبق آيين يهودی، آنها نامه های خود را با مضمون دعا و درخواست خطاب به خدا نوشته و با آرزوی اجابت، آن را در شيارهای اين ديوار قرار ميدهند.
یک نکته قابل توجه دراین باره اینکه:
مسئولين اين مركز، وب سايتی را تجهيز كرده اند كه يهوديان عريضه های خود را از سراسر جهان به آن جا ارسال داشته و مسئولين به جای آنها عريضه ها را طبق آداب خودشان در شيارهای ديوار ندبه قرار ميدهند و نكته جالب تر آن كه بزرگترين سياست مداران دنيا (حتی مسيحى) به پای ديوار ندبه رفته و آنجا به سبك عريضه، حاجات شان را از خدا طلب كرده اند!
نوع ديگر عریضه نویسی كه اطلاعات كمی از آن موجود است در قلعه های قديمی اروپا به چشم ميخورد و آن را “چاه آرزو” می نامند.
اگر بخواهيم برداشت درستی از عريضه نويسی داشته باشيم اول بايد درك صحيحی از دعا پيدا كنيم و بعد مفهوم اصيل “توسل” برايمان قابل فهم باشد. هر چند شرح كامل آن نياز به كارشناسان خبره حوزه دارد ولی در حد اوليه بايد گفت:
دعا يك امر فطری و ذاتی بين بشريت است، انسان دارای هر دين و آيينی كه باشد ناخوداگاه در وقتی كه مضطر و نگران و بی پناه ميشود دست به دعا بر ميدارد و از قدرت مطلق و بی پايان هستی مدد ميخواهد. خوب حال اگر اين دعا به جای شفاهی، شكل مكتوب و نوشتن بگيرد جای تعجب نيست و نبايد تصور كرد اتفاق خاصی افتاده است.
آيا دعايی كه فرد به شكل شفاهی به محضر خدا میگويد نميتواند آن را بنویسد و به پيشگاه خداوند عرضه بدارد؟
از طرف ديگر بايد به اين نكته توجه داشت كه در اسلام و بخصوص شيعه براى كوچكترين و معمولی ترين رفتارها، آدابی تعريف شده، پس تعريف و آدابی زيبا و ارزشمند برای اين امر نيز بديهی است.
منتقدان و مخالفان چاه عريضه
آنچه به نظر ميرسد مخالفت با عريضه و چاه از طرف چند گروه صورت ميگيرد:
الف- آنهايی كه به كل با تشيّع، فرهنگ توسل يا امام عصر ارواحنافداه خصومت دارند.
ب- شيعيانی كه درك درستی از توسل نداشته و با تفكرات نزديك به وهابيت يا حتى سكولار به امور مينگرند.
ج- آنهايی كه به طور خاص مسجد مقدس جمكران را قبول ندارند.
د- گروهی كه تاكيد و يا گسترش چاه عريضه به عنوان امری مقدس را ، نادرست ميدانند يا اشكالات حوزوی بر آن دارند.
برای پاسخ به اعتراض و اشكال افراد به نكات زير بايد توجه داشت:
خيلی از شبهاتی كه به عريضه وارد ميشود ريشه در عدم درك صحيح از دعا و آداب آن دارد.
بعضی با شعار “هيچ آدابی مجو” هر گونه آداب ادعيه كه در اسلام، يا سيره بزرگان دين برای تسريع(سرعت بخشیدن) در اجابت دعا عنوان شده را قبول ندارند. يا گروهی جاهلانه يا عامدانه اصل مفهوم توسل را زير سوال ميبرند كه شرح آن مجال ديگری ميطلبد.
در قواعد دينی، برای مستحبات، ريزبينی و دقتی كه براى احكام فقهی واجب در نظر گرفته ميشود، لازم نيست و حداقل ميتوان به نيت رجاء(به امید قبولی) آن را انجام داد و ثواب آن براى فرد منظور ميشود.
طبق آمار ارائه شده از سوی روابط عمومی مسجد مقدس جمكران، در سال ۸۴ تا ۸۶ بيش از ۹۰ صاحب رسانه از ۵۰ كشور جهان براى تهيه خبر به مسجد جمكران آمده اند.
از نكات قابل تامل اينكه اكثر آنها به جای توصيف تاريخچه يا توصيف جمكران امروز، بيشترين تلاش شان در بزرگنمايی چاه عريضه و نگاه كاريكاتوری و نامتناسب به چاه بوده و به منظور تحتالاشعاع قرار دادن جايگاه و عظمت اين مكان مقدّس به توصيف غيرعلمی و به دور از انصاف از چاه بسنده كرده اند.
از طرف ديگر همين موضع از طرف شبكه های ماهواره ای ضد انقلاب خارج از كشور مرتب تاكيد مي شود و تا آنجا پيش مي رود كه در داخل، خوراكی برای روشن فكرنماها باشد.هر چند كه چه در نشريات و منشورات مسجد به طور واضح به غيرمقدس بودن چاه عريضه اشاره شده و حتی در تابلوها و بنرهای اطراف چاه عريضه به اين نكته تاكيد شده است كه اين چاه فاقد قداست و خصوصيت خاصی است، با جايگاه و شأن مسجد جمكران ارتباطی ندارد و يك چاه عريضه معمولی است. ولی باز تاكيد ژورناليستی افرادی روی موضوع، هدفی جز شبهه به اصل مسجد و مخدوش كردن اين پايگاه عظيم تشيّع ندارد.
درصد كمی از زائران و نمازگزاران ميليونی مسجد مقدس جمكران به چاه جمكران سری ميزنند. بيشتر آنان كه اولين بار به اين مكان می آيند شايد از سر كنجكاوی به چاه سری بزنند. (فضای فيزيكی كوچك چاه خود مؤيد اين است).
آنان كه تجربه شبهای چهارشنبه يا مناسبت های خاص جمكران را داشته باشند ميدانند كه حتى حضور درصدی از آن حجم عظيم جمعيت بر سر چاه غيرممكن است. زائران بيشترين توجه و اصل تلاش خود را براى به جا آوردن اعمال مسجد مبذول داشته و يا در حال استفاده از مراسم فرهنگی ديده ميشوند.
مسئولینی هستن که نامه هایی که درچاه ریخته میشود را جمع آوری میکنن و در آب روانی میریزن.(مرحوم محدّث قمى در كتاب «منتهى الآمال» به نقل از «تحفة الزائر» علامه مجلسى و «مفاتيح النجاة» سبزوارى مینويسد: هر كس حاجتى دارد، در يك قطعه كاغذى بنويسد خطاب به امام زمان عليه السلام با قواعدی كه در كتابهای ادعيه معتبر درج شده و پس از نوشتن درخواست خود آن را در چاه ، آب جارى يا ضريح ائمه عليهم السلام بیاندازد. )
نكته مهم اينكه: اين درخواست فقط شكل توسل داشته و امام عصر عجل ا… تعالي فرجه الشريف به عنوان واسط برای استجابت دعا مد نظر است. وگرنه لازم به ذكر است كه طبق مفاهيم شيعی، به جز خداوند متعال كسی قاضی الحاجات نيست و اصولا عريضه نويسی چيزی غير از دعا نيست.
یک داستان در مورد همین موضوع (عریضه نوشتن به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام) صاحب «نجم الثّاقب» نوشته:
عالم فاضل صالح، «میرزا محمّدحسین نائینی اصفهانی» فرزند ارجمند عالم عامل «میرزا عبدالرّحیم نائینی» ملقّب به «شیخ الاسلام» فرمود:
برادرم «میرزا محمّد سعید» که از طلّاب علوم دینیّه است، در سال ۱۲۸۵ دردی در پایش ظاهر شد و پشت پایش ورم کرد بطوری که کج شد و از راه رفتن عاجز شد.
طبیبی را به نام «میرزا احمد نائینی» برای معالجه آوردند. کجی پا را معالجه کرد و ورم نیز برطرف شد، ولی چند روزی طول نکشید که بین زانو و ساق پا، مادّه ای ظاهر شد و رفته رفته در پای دیگرش، در ران و میان دو کتف ظاهر شد و زخم و درد به او مهلت نمی داد.
معالجات باعث شد که زخمها شکافته شود و چرک و خون بیرون بیاید.یک سال، بلکه زیادتر، بر همین حال بود و به همین جهت قوای بدنش تحلیل رفت و پوست و استخوانی بیش نماند.
کار بر پدر و مادر سخت شد و هر چه معالجه کردند جز ازدیاد مرض، چیز دیگری نبود.
از آن طرف «وبا» هم شیوع پیدا کرده بود و موجب نگرانی همه ما شده بود.
متوجّه شدیم که جرّاح حاذقی بنام «میرزا یوسف» در نزدیکی قریه ما منزل دارد. پدرم کسی را نزد او فرستاده و او را حاضر کردند.
حال مریض را که دید، مدّتی ساکت و متفکّر ماند. وقتی والد از اطاق بیرون رفت، من و یکی از دایی هایم نزد او ماندیم، مدّتی با دایی به نجوی صحبت کرد که من فهمیدم مأیوس است و از من و پدر کتمان می کند.
وقتی والد برگشت، جرّاح گفت: «من اوّل فلان مبلغ می گیرم و معالجه می کنم.» و غرض او این بود که از این راه، والد امتناع کند و او هم برود و اتّفاقاً والد خودداری ورزید و او هم از فرصت استفاده کرد و رفت.
والدین متوجّه شدند که جرّاح مأیوس بوده و لذا بهانه آورده است. من دایی دیگری بنام «میرزا ابوطالب» داشتم که در زهد و تقوا، مشهور بود. رقعه حاجت به خدمت امام زمان – علیه السّلام – می نوشت و بسیار مجرّب بود و مردم در مشکلات به او مراجعه می کردند و عریضه به امام عصر، حضرت حجّت – علیه السّلام – می نوشت، سریع الاجابه بود و زود تأثیر می گذاشت.
مادرم از او خواهش کرد که برای شفای فرزندش استغاثه بنویسد. روز جمعه نوشت و مادرم آن را گرفت و با برادرم به چاهی که در نزدیک قریه است، رفت. برادرم، آن عریضه را در چاه انداخت و برای مادر و برادرم، حالت گریه شدید بوجود آمد و این جریان در ساعت آخر روز جمعه بود.
چند روزی نگذشت که من در خواب دیدم، سه سوار بر اسب از صحرا رو به خانه می آیند، در آن حال متوجّه شدم که آن سوار جلویی حضرت حجّت – سلام ا… علیه – است و برای شفای برادر مریضم به خانه می آیند.
وارد خانه شدند و در حالی که برادرم در خانه، بر پشت خوابیده بود، حضرت صاحب العصر – علیه السّلام – نزدیک آمدند و نیزه ای را که به دست مبارکش بود، روی کتف برادرم گذاشتند و فرمود: «دایی تو از سفر آمده، برخیز.»
فهمیدم دایی «میرزا علی اکبر» را که در سفر تجارت بود و همه ما ناراحت او بودیم، را می فرماید.
با این کار حضرت، برادرم از جا بلند شد و به استقبال دایی شتافت.از خواب بیدار شدم دیدم طلوع فجر است، ولی هیچ کس برای نماز صبح از خواب بلند نشده، با خوشحالی و به سرعت نزد برادرم رفتم و او را از خواب بیدار کردم و گفتم:
«تو شفا پیدا کردی و حضرت حجّت – سلام ا… علیه – به تو عنایت فرمود.» دست او را گرفته و از زمین بلندش نمودم. مادر از خواب بیدار شد و داد زد که: «چرا او را بیدار کردی و چرا بلندش نمودی؟ چون تازه خواب رفته و از درد زیادی که کشیده، تازه راحت شده بود.» گفتم:
«مادر! حضرت حجّت – علیه السّلام – شفایش داده.» برادرم بی اختیار، شروع به راه رفتن کرد و بدون ناراحتی از مکانی به مکانی رفت.
همان مریضی که قدرت راه رفتن نداشت، بخوبی راه افتاد. همه خوشحال شدیم، خبر منتشر شد. تمام خویشان و آشنایان جمع شدند، از آن روز چرک و خون بند آمد و زخمها رو به بهبودی و رفته رفته خوب شد. بیش از یک هفته نگذشته بود که تمام بدن، سالم شد و چند روز بعد از آن دایی ام که در خواب دیده بودم، باسلامت وارد شد.
محب امام زمان(عج) از بافق