وقتی سخن از فالوده می شود، نام قدیمی ترین فالوده فروش بافقی در ذهن شهروندان بافقی نقش می بندد و ناخود آگاه فالوده “حاجی طیبی” را یاد می کنیم.برادران “حاج سیدمحمد” و “حاج سیدعلی اکبر” فالوده شان زبان زد خاص و عام بود.خبرنگار هفته نامه افق کویر در این شماره به سراغ” برادران طیبی” که روزگاری فالوده و عرق گیاهی بافق را تامین می کردند، رفت.
از آنجا که تهیه گزارش مصادف با ایام سوگواری سید و سالار شهیدان ابا عبدا… حسین( ع) بود.خانواده سیدمحمد طیبی مطابق هر ساله منزل را سیاه پوش کرده و ده روز اول ماه محرم خیمه عزاداری سالار شهیدان را برپا کرده بودند.
ابتدا “سیدمحمد طیبی” پیرمرد ۸۹ ساله بافقی درباره مراسم عزاداری گفت: الان حدود ۶۰ سال است که خداوند توفیق داده در دهه اول ماه محرم در منزل زیارت عاشورا برگزار می کنم.
سپس برادر کوچک تر “سید علی اکبر طیبی” با ۸۴ سال سن گفت: در سن چهار سالگی هنگامی که پدر را از دست دادیم، من و برادرم با سرپرستی “مادر” بزرگ شدیم و از همان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشیدیم وی ادامه داد: چون مادر بزرگمان در یزد سکونت داشت، همراه با مادر به یزد رفتیم.
شرایط زندگی مانند اکنون نبود
سید علی اکبر طیبی افزود: هنگامی که ۸ ساله بودم، من به همراه برادرم در مغازه فالوده فروشی “سید محمد حلوایی” معروف به “حاجی امام” کار می کردیم.
وی گفت : استادکار ما آدم بسیار خوبی بود و من و سید محمد را همانند فرزند خود دوست داشت.
سید علی اکبر با بیان اینکه شرایط زندگی مانند اکنون نبود،که کار فراوان باشد، افزود: هنگامی که بزرگتر شدیم برای گذران زندگی هر کاری که از عهده مان بر می آمد انجام می دادیم.
وی ادامه داد: حتی خاطرم هست که آن زمان کار اصلی مردم بافق حلاجی یا به اصطلاح پنبه زنی بود، ما نیز همین کار را انجام می دادیم و در کنار آن پنبه های شهروندان بافقی را خریداری کرده و به یزد برای فروش می بردیم.
وی افزود: تقریبا ۱۶ الی ۱۷ ساله بودم که وقتی به بافق میآمدیم، ایامی که هوا گرم بود و نمی توانستیم در بافق زندگی کنیم به روستای” هرمیزان” می رفتیم و برای تأمین زندگی کار “پیله وری” را انجام می دادیم.
وی در مورد شغل “پیله وری” گفت: اجناسی که ساکنان روستاها نیاز داشتند، مانند “قند”،” چای”،” روغن” و” پارچه” را در روستاها می فروختیم و از آنجا که آن زمان مردم پول نداشتند در عوض “تخم مرغ” و محصولات روستاها را معامله کرده و اجناس را به یزد برده و در یزد به فروش می رساندیم.
“زولبیا” بافق را تأمین می کردیم
وی ادامه داد: من و برادرم تا سن “سی سالگی” همراه با هم کار می کردیم؛ حتی یادم هست زمانی که ۲۰ ساله بودم پخت زولبیا را یاد گرفته، در بافق اتاقی از منزل به سمت کوچه باز کرده و “زولبیا” بافق را تأمین می کردیم و در زمان تابستان” فالوده” می فروختیم.
وی تصریح کرد: فالوده نیز فصلی داشت، مثلا وقتی میوه بافق مثل “خیار”، “هندوانه” و.. به دست می آمد، کمتر فردی فالوده می خرید.
سپس سیدعلی اکبر در مورد نحوه درست کردن فالوده در زمان گذشته گفت:آب را در دیگ های بزرگ به وسیله هیزم می گذاشتیم تا به جوش بیاید، نشاسته را به صورت ماست واری آماده کرده وداخل دیگ آب جوش ریخته و سریع به هم می زدیم تا به مدت دو دقیقه جوش بخورد، بعد فالوده به دست آمده را داخل سینی و تشت های بزرگ می ریختیم و بعد از مدت زمان دو الی سه ساعت مقدار اندکی آب روی آن می ریختیم تا خشک نشود و روز بعد این فالوده ها را با سیم خیلی نازک ریز ریز کرده و به آن گلاب و… اضافه می کردیم و به این ترتیب فالوده آماده می شد.
وی در مورد وضعیت قدیم مردم بافق گفت: آن زمانی که مغازه در بافق تاسیس کردم ،در بافق چند مغازه کوچک اطراف میدان خان برای گذران زندگی مردم بود که وسیله های ضروری مردم را می فروختند
سیدعلی اکبر ادامه داد: تقریبا بعد از سن سی سالگی که از مغازه برادر جدا شدم، برای اولین بار سه چرخه ایی خریداری کرده، نوشابه و حتی یخ بافق را برای کارگران معدن تأمین می کردم.
وی تصریح کرد: از آنجا که در گذشته جاده بافق- یزد خاکی بود، برای تهیه نوشابه ۳ الی ۴ چهار ساعت در راه بوده تا به یزد برسم.
وی افزود: تقریبا ۴۰ ساله بودم که در کنار فروش “نوشابه” ،” فالوده” و “عرقیجات” را نیز تامین کرده و به بافق می آوردیم
وی با بیان اینکه در آن زمان عرقیجات معروف و مورد استفاده مردم ۴ الی ۵ نوع بیشتر نبود گفت: از این عرقیجات می توان عرق “بید و شاطره”،” بید مشک”،” کاسنی”،” گلاب” و نعناع را نام برد.
وی افزود:در حال حاضر بیش از ۴۰ نوع عرقیجات گیاهی هست که مورد استفاده مردم برای درمان بیماری ها می باشد
سپس سیدمحمد گفت: از اوایل جوانی تاکنون مشاغل زیادی مانند “میوه فروشی”، “حلاجی”، “فالوده” ،”بستنی فروشی” ، نانوایی و… را داشتیم.
سید محمد ادامه داد: در حال حاضر نزدیک به ۶ سال هست که دیگر مغازه داری نمی کنم و در حال حاضر فرزند بزرگ خانواده “سیدابراهیم” تصمیم گرفته که شغل مرا ادامه داده و مغازه عرقیجات را تاسیس کرده است.
سیدعلی اکبر نیز در پایان گفت: من و برادرم زحمت های زیادی متحمل شدیم و در حال حاضر فرزندان این زمانه این کارها را انجام نمی دهند.
وی تصریح کرد: هیچ کدام از فرزندانم ادامه رو کارم نبودند و در حال حاضر به خاطر کهولت سن فقط عرقیجات می فروشم.
سید علی اکبر طیبی در پایان گفت: من و برادرم هیچ کدام بیمه بازنشستگی پرداخت نکردیم.
معصومه غلامرضاپور|