بنشین و صبر پیشه کن

“ممل” در آبادی قدم می زد در حالی که افسار الاغش دستش بود وبه هر سمت و سویی می رفت تا الاغ را در جایی پارک کند؛ اما جایی پیدا نمی کرد تا اینکه برای اعتراض به بلدییه رفت و صدا بلند کرد.
ای بلدچی ها چرا به فکر الاغ مردم نیستید در این بازار شلوغ و پرازدحام کجا الاغ خود را ببندم؟
یکی از کارگران بلدیه گفت: به ما چه مربوط! ماشاا… هر خانواده از آبادی ۲ یا ۳ الاغ و اسب و قاطر دارند و ما نمی توانیم که خدمات بدهیم.
“ممل” گفت: پس چه کار باید بکنم؟
کارمند گفت: به ما ربطی ندارد!

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

بذر وصیتی نیکو که به ثمر نشست افتتاح مرکز فوریت های پزشکی به نام زنده یاد حاج رضا حبیبیان بافقی

به‌ گزارش هفته نامه افق کویر بافق؛ در