هر سال که موقع بهار می شود؛ یعنی در هنگام سال نو؛ طوفان گرد و غبار «معدن آباد» را در هم می نوردد! به گونه ایی که آسمان سیاه و گاه قرمز می شود؛ به صورتی که وحشت اهالی را می گرفت و همه دست به دعا و تضرع برداشته؛ نماز آیات می خواندند.
«ممل» به «آقاتقی» گفت: «این چه حکمتی است که هر ساله با این گردوغبارها دست و پنجه نرم می کنیم. «آقاتقی» گفت: حکمت خداوند است و در هنگام تغییر فصول این احوالات طبیعت که چنین ظاهر می شود. ممل گفت: پس انسان کاری نمی تواند در مقابل این پدیده انجام بدهد! اقاتقی گفت: انسان همه کاری می تواند بکند؛ اگر «اداره طبیعت» آبادی سالی ۱۰۰ درخت اطراف آبادی می کاشت دیگر خبر از این حجم طوفان نبود و یا اگر روی می داد اینقدر شدید نبود.ممل گفت: اداره طبیعت که دایما «نیست نیست» می کند و می گوید:« بودجه ندارم و خبری از اعتبارات نیست!» آقاتقی گفت: درست می گوید؛ ولی در قدیم جوانان دارالتعلیم را به زور یا به اراده می بردند و هر کدام درخت هایی می کاشتند؛ ولی چند سالی است که دیگر خبری نیست. ممل ادامه داد: «یا اداره طبیعت حال و روز آن موقع را ندارد یا بی خیال گرد و غبار شده است.» القصه! این داستان هر سال معدن آباد است با گرد و غبار.
رییس پلیس راهور شهرستان بافق بزرگترین معضل شهرستان بافق موتور سوارانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند
به گزارش هفته نامه افق کویر؛ نیاز به