خواسته های بچهها تمومی نداره، بنابراین اگه یک منبع قدرتِ مهربان و شفافی بالاسر بچه نباشه اونا کم کم با بروز احساسات شدید، کنترل اوضاع رو بدست میگیرن.
– حالا والدین چطور باید اوضاع رو کنترل کنند و «نه» بگن؟
۱- اول از همه باید خصوصیت بچهتون دستتون بیاد
بعضی بچهها لازم دارن با صدای خیلی ملایم باهاشون حرف بزنید، بعضی بچهها حساسترن و زود همه چی بهشون بر میخوره، بعضیهاشون نیاز به توضیح بیشتر دارن و میخوان یک دلیل قانعکننده پشت «نه» که میشنون باشه. بعضیها قلدرترن و خودشون رو مرکز عالم تصور میکنن، بنابراین، اینکه صرفا بهشون بگید «نه! چون من میگم» فایدهای نداره و فقط باعث میشه فرزندتون فکر کنه که به اون اهمیت نمیدید.
در عوض بهش بگید: من نمیتونم اجازه بدم اون فیلم رو تماشا کنی چون چیزایی نشون میده که شما هنوز به اندازه کافی براش بزرگ نشدی. میدونم حرفم برات ناامیدکنندهست به خصوص وقتی دوستات اجازه دارن اون فیلمو ببینن، اما این تشخیص منه و من بابتش تصمیم میگیرم.
۲- با عجله تصمیم نگیرید
وقتی ازتون میپرسه میتونه فلان خوراکی رو بخوره، یا بره بیرون، لازم نیست سریع و بیفکر پاسخ بدید. میتونید بهش بگید الان نمیدونم صبر کن فکر کنم، جواب میدم. بعد خوب فکر کنید و اگر جوابتون نه بود، یک نه قاطع با دلیل خواهد بود. دوم اینکه به فرزندتون یاد میدید به جای احساسی عمل کردن، قبل تصمیماتش فکر کنه.
۳- اجازه بده احساسات وجود داشته باشن ولی تو تسلیمشون نشو
اصلا قرار نیست شما به یک تعامل بدون بحث و دعوا با فرزندتون برسید.
مرزبندی با فرزندتون و مقررات یک موضوعه، پذیرش احساسات فرزندتون یک موضوع جداست. یعنی شما همزمان میتونید هم مرزبندی درستی داشته باشید هم اجازه بدید از موضوع ناراحت باشه. آخرش باید یاد بگیرن که «نه» شنیدن رو بپذیرن هرچقدر براشون ناخوشایند باشه.
۴- همدلی کنید
وقتی به فرزندتون “نه” می گویید مهمه که بفهمه شما احساساتش رو قبول دارید و کنارش هستید و تائیدش میکنید. برای مثال بهش بگید «میدونم برات سخته که شکلاتی که الان میخواستی بخوری رو نمیتونی داشته باشی، میدونم چقدر دوست داشتی ولی شکلات باعث میشه نتونی خوب بخوابی، فردا بعد صبحانه حتما یه تیکه شکلات بهت میدم، اگه میل داری میتونم الان بهت سیب بدم».
اینکار چندتا هدف مهم داره: ۱. همدلی با احساسات فرزندتون ۲.دادن حق انتخاب مخصوصا بچههای با اراده رو بیشتر به سمت پذیرش سوق میده ۳. شما هم تسلیم خواستهاش نشدید.
۵- دوران کودکی خودتون رو یادتون بیاد
به دوران کودکی خودتون فکر کنید؛ احساساتی که اون زمان باید مورد توجه قرار میگرفتن، روشی که پاسخ بهتری براتون میداد، مثلا یادآوری اینکه وقتی پدرت اجازه نداد با دوستات اردو بری چه حالی داشتی، بهتر میتونی حال الانِ فرزندت رو درک کنی.
اشتباه نکنید اگه اردو رفتن تصمیم درستی نیست لازم نیست شما حد و مرزهاتون رو جا به جا کنید، فقط درک احساسات فرزندتون و پذیرش احساساتش کافیه. فرزندتون باید بدونه شما قصدتون خراب کردن زندگی او نیست. تصمیماتتون برای حفظ سلامت و امنیت اوهست.