به گزارش هفته نامه افق کویر؛ مدافعین حرم؛ کسانی که از جان خود گذشتند و در راه دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی با نیروهای دست نشانده داعش جنگیدند. مدافعین حرم به افرادی گفته می شود که برای دفاع از مردم ستمدیده پای در میدان جهاد گذاشتند و با تعصب و جهالت و بربریت مبارزه کردند. در این شماره با حامد حسنی نژاد، یکی از مدافعین حرم گفتگویی نمودیم:
افق کویر: لطفا خودتان را معرفی کنید؟
اینجانب حامد حسنی نژاد طلبه، مبلغ که در شهر قم مشغول به تحصیل می باشم.
اوج جنایات داعش
افق کویر: انگیزه شما از مدافع حرم بودن چه بود؟
زمانی که جنایات داعش در سوریه اوج گرفت. به تاسی از عمو و دایی شهیدم و علاقه ای که در خود داشتم بر خود واجب دانستم که به سوریه بروم و از حرم حضرت زینب(س)دفاع کنم. در سال ۱۳۹۴ با اوج گرفتن جنایات داعش،اعزام بچه های ایرانی علنی شد. من هم طبق علاقه و انگیزه ای که داشتم، اقدام کردم تا بتوانم در این حرکت عظیمی که اتفاق افتاد، حضور داشته باشم و ان شاا… از حقیر قبول کنند.
افق کویر: چه مدت زمانی در سوریه بودید؟
من سال ۹۴ اقدام کردم تا سال ۹۶ که نتوانستم اعزام شوم و توفیق نشد؛ سال ۹۶ که شهر بوکمال آزاد شد،حاج قاسم سلیمانی فرمود:که سه ماه دیگر حکومت داعش برچیده میشود؛ وقتی اعلام شد ما وارد بوکمال شدیم و ۴۹ روز یعنی از تاریخ ۸/۸/۹۶ رفتم و در تاریخ ۲۵/۹/۹۶ بازگشتم.
افق کویر: محل خدمت شما کجا بود؟
محل خدمت من سوریه بود که از آنجا به حلب رفتم و بعد از آن به بوکمال که می شود مرز عراق، و لیدر کشور سوریه است.
جهاد با داعش آرزویی واقعی
افق کویر: خاطره ای از آن موقع دارید که برای ما نقل کنید؟
خاطره که زیاد است. یکی از خاطرات شیرینم،زمانی بود که با داعش رو به رو شدیم و چون خیلی ها سوریه می روند و شاید در آن زمان که آنجا باشند درگیری ایجاد نشود، ولی ما به آرزوی واقعی که جهاد با داعش بود رسیدیم و تا صد متری ما آمدند و یک و نیم ساعت با هم درگیر بودیم که شیرین ترین خاطره من در این جریان، اینکه یکی از بچه های یزد توانست یکی از این داعشی ها را به درک واصل کند که برای ما خیلی لذت بخش بود و از این طرف بچه های ما (بچه های ایرانی) شهید ندادیم و فقط چند مجروح مختصر بود، با اینکه درگیری شدید بود؛ ولی من خوشحال بودم که در این جهاد نزدیک و رودررو حضور یافتم.
مقاومت یزدی ها در برابر داعش
افق کویر:آیا آنجا امکان داشت با داعشی ها و اسرا گفتگو داشته باشید؟
گفتگو که نه؛ ولی تا صد متری ما آمدند و ما آنها را دیدیم؛ اما گفتگو نبود. وقتی بچه های یزد دلیرانه جنگیدند آنها عقب نشینی کردند و عده ای هم زخمی شدند و تلفات هم از آنان گرفتیم؛ نکته ای که مهمه، بعد از این جریان فرماندهان جبهه مقاومت؛ به ویژه حاج قاسم و فرماندهان بالا دستی اعلام کرده بودند که اگر بچه های یزد مقاومت نکرده بودند دوباره داعش می توانست «بوکمال» را پس بگیرد و دوباره حکومت داعش احیا شود و مجاهدت بچه های یزد باعث شد که داعش نتواند به این هدفش برسد.
ما آمدیم در سوریه و عراق تا به ایران برسیم
افق کویر:یک مقدار از خط و مشی فکری داعش را برای بچه های امروزی بفرمایید.
بله! ،سرکرده داعش ابوبکر البغدادی تقریبا سال ۲۰۰۰ (دقیق در ذهنم نیست)در زندان آمریکایی بود و یکی، دو سال در آنجا پرورش یافت، رشد کرد و آموزش دید و وقتی بیرون آمد داعش را به وجود آورد،که خود ظاهرا «ترامپ» می گوید او با ما داعش را به وجود آورد و خط مشی فکری آنان از آنجا گرفته می شد که آمریکا آن را احیا کرد و اصل تفکر آن ها زدن اسلام بود به اسم اسلام!
با «ا… اکبر»و«لاا… الا ا…» آمدند که اسلام را بزنند که هدف اصلی آنها زدن ایران بود که وقتی یکی از اسرای داعشی را اسیر کردند
به صراحت گفت:«ما آمدیم در سوریه و عراق تا به ایران برسیم و بتوانیم ایران را بزنیم» تفکر آنها یک تفکر تکفیری بود !یعنی به گونه ای آموزش دیده بودند که غیر خودشان تکفیر می کردند؛ یعنی غیر از ما بقیه باید کشته شوند چه مسیحی باشد،چه سنی،چه ایرانی،چه شیعه. باید کشته شوند؛ مخصوصا اگر ایرانی و شیعه باشد آنها با این تفکرآمدند.
همه با انگیزه ایی قوی و محکم
در برابر داعش
افق کویر: روحیه رزمندگان چگونه بود؟
روحیه رزمندگان دقیقا همان روحیه ای بود که در هشت سال دفاع مقدس داشتند. در فضای مجازی شنیده بودیم اگر حالا جنگ بشود هیچ کس نمی رود! اتفاقا خیلی سر و دست می شکستند برای رفتن و آنجا که بودیم یک روز من نگهبان بودم، یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح بود که دیدم بچه ها یکی یکی به نمازخانه می روند و نماز شب می خواندند؛ یعنی ۵ دقیقه مانده به اذان صبح نمازخانه از رزمنده هایی پر بود که به نماز شب ایستاده بودند؛ با همان شجاعت، روحیه و تمسک که در ۸ سال دفاع مقدس داشتند؛ واقعا بچه ها آمدند و بلکه شاید بعضی قوی تر و با انگیزه بیشتر.
افق کویر:آموزش ها چگونه بود؟
آموزش ها سخت بود.تقریبا ۶ یا ۷ ماه آموزش بود! یک آموزش تاب و توان بود که به شدت سخت گیری می کردند و در بقیه ی آموزش ها هم مرتب سخت گیری بود.
افرادی که تمایل ندارند تا شناخته شوند
این گفتگویی بود با یکی از مدافعان حرم در بافق که کم هم نیستند! افرادی که تمایل ندارند شناخته بشوند! برخی به دلایل امنیتی و برخی هم به خاطر مسایل عقیدتی دوست ندارند تا شناخته بشوند. خداوند به همه این عزیزان توفیق بیش از پیش عنایت کند.