«ممل» بشکن زنان آمد و به «آقاتقی» گفت: به به و صد آفرین به «بلدیه» آبادی! چه صحنه ایی دیدم! «آقاتقی» گفت: ممل! چی شده؟ کبکت خروس می خواند؟ «ممل» گفت: وقتی که می آمدم دیدم نیروهای «بلدیه» در انتهای شاهراه جمع شده و در حال تعریض میدان بودند! تعجب کردم! همین چند روز پیش می گفتند پول نداریم تا حقوق بدهیم! حالا از کجا و چطور آمده! «آقاتقی» گفت: یعنی نبود یا کمبود اجراء طرح ها بسته به خیرات و مبرات «معدن آباد» دارد؟«ممل» گفت: لابد همین است که «بلدیه» دست روی دست گذاشته تا آن وجوه برسد؛ اکنون که ناامید شده فکری برداشته تا پشت خود را بخاراند! «آقاتقی» گفت: همان است که گفته اند: «کس نخارد پشت من جزء ناخن انگشت من!
و بلدیه اگر می خواهد که موفق بشود و کارهای توسعه و آبادانی آبادی را به خوبی پیش ببرد باید متکی به درآمدهای خود و وصول عوارض و مطالباتش باشد نه چشم به «معدن آباد»!
هزار و صد و پنجاه و هفتمین (۱۱۵۷) شماره از هفته نامه افق کویر منتشر شد:
استاندار یزد؛ در آیین تکریم و معرفی فرماندار