گفتگو با مادر شهید والامقام” منصور بنی اسدیان مروستی” دغدغه آینده فرزندان معلول خود بعد از مرگم را دارم

به گزارش هفته نامه افق کویر؛ مادران شهید، همان سروهای صبور و استواری هستند که عاشقانه و بی توقع و با دست های مهربان خود، فرزندنشان را برای دفاع راهی جبهه می کردند و جگرگوشه خود را در معرض خصم دشمن قرار می دادند و چه شهامتی از این بیشتر که این مادران دلاورانی هستند در قامت یک زن اما با روحی سراسر از مردانگی، هر انسانِ با انصافی فقط با اندکی تفکر در می‌یابد که مادران و همسران شهدا در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران، همسر و فرزندانشان را در راه دفاع از حق و حقیقت فدا کردند تا ما امروز «آزادی و امنیت» داشته باشیم در این شماره از هفته نامه، خبرنگار افق کویر به گفتگو با ” هاجر زارع خورمیزی” ، مادر بزرگوار شهید والامقام “منصور بنی اسدیان مروستی” پرداخته است که در ادامه خواهید خواند:
” هاجر زارع خورمیزی” مادر شهید والا مقام ” منصور بنی اسدیان مروستی” گفت: منصور سال ۱۳۴۸ در مهریز دیده به جهان گشود. وقتی که او یکسال داشت به اتفاق خانواده از شهر مهریز به بافق آمدیم.
وی افزود: پس از طی دوران کودکی مشغول به تحصیل در مدرسه شهید ” انغوزه ای مبارکه ” شد به دلیل سن کمی که داشت نتوانست در فعالیت های سیاسی حضور داشته باشد.

عشق به جبهه و جهاد سر تا پای وجودش را فرا گرفته بود

وی ادامه داد: پسرم سال اول دبیرستان بود که عشق به جبهه و جهاد سر تا پای وجودش را فرا گرفته بود به همین دلیل به فراگیری فنون نظامی در پادگان “باغ خان” یزد پرداخت.
وی بیان کرد: منصور سه مرتبه به جبهه رفت و سر انجام در مهرماه ۱۳۶۳ در پاتک پاسگاه زید بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
خبر شهادت منصور را از رادیو شنیدم

وی درخصوص اینکه چگونه خبر شهادت فرزند خود را شنیده است بیان کرد: اقوام از خبر شهادت منصور اطلاع داشتند؛ اما نمی دانستند این خبر تلخ و ناگوار را چگونه به من اعلام کنند ، در حین گوش دادن به رادیو بودم که اسامی شهدای استان یزد اعلام می شد که ناگهان اسم منصور من در رادیو اعلام شد.

پسرم، خودش روز شهادت و زمان خاکسپاری را اعلام کرد

وی اضافه کرد: زمانی که پسرم به جبهه می رفت اصلا آرام و قرار نداشتم، وقتی که برای مرتبه سوم به جبهه می خواست برود به سمت من آمد؛ سپس دست و پای مرا بوسه باران کرد و همان لحظه روز شهادت و زمان خاکسپاری خودش را اعلام کرد و به سمت در رفت و تا به امروز هیچگاه خواب فرزندم را ندیده ام.
وی درباره اخلاق شهید والامقام گفت: پسرم فردی آرام و خوش برخورد همچنین با خانواده و اطرافیان خود بسیار مهربان بود .
وی با بیان اینکه خوشبختانه بنیاد شهید شهرستان بافق به خانواده شهدا رسیدگی می کند، گفت: ۲۵۹ خانواده شهدا در شهرستان بافق است که باید به این نکته توجه داشته باشیم با تعداد کم کارمندان بنیاد کار بسیار طاقت فرسایی است.
وی اظهار کرد: شهیدان به من و خانواده من متعلق نیستند بلکه این شهدا به جامعه و ایران تعلق دارند، بنده از مسئولین هیچ خواسته یا انتظاری ندارم و عزیزی را که از دست داده ام برای ایران و ایرانی بوده است و توفیق روز افزون برای مسئولین خدمتگزار را خواستارم.

دغدغه آینده فرزندان معلول خود بعد از مرگم را دارم

وی در پایان اظهار کرد: بنده سه فرزند معلول ذهنی ۳۶ ساله، ۴۲ ساله و ۵۰ ساله دارم، اولین فرزند معلول من در زمان مدیریت فقید شرکت سنگ آهن به کار گرفته شد. مسئولین مربوطه می‌دانند هزینه های نگهداری یک معلول ذهنی بسیار بالا است و حقوق بازنشستگی همسر مرحوم کفاف زندگی را نمی دهد فقط از مسئولین خواهشمندم یک راه کار قانونی که پس از زندگی و گذراندن عمرم، نگران این سه فرزند معلول خود نباشم.

حدیثه امیریان

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

افق کویر، باعرض سلام و خسته نباشید خدمت