درد دندان و اولین جرعه‌ی مرگ

به گزارش هفته نامه افق کویر؛ “محبوبه”، متولد ۱۳۶۶ ، زنی است که مسیر زندگی‌اش با تجربه های تلخ و شیرین بسیاری گره خورده است. او اکنون سه سال و دوماه و پنج روز است که طعم پاکی را می چشد؛ اما ردپای گذشته تا عمق جانش رسوخ کرده است.

کودکی در غیاب پدر و ازدواج زودهنگام

زندگی “محبوبه” از همان کودکی با فقدان آغاز شد. او در سه سالگی پدرش را از دست داد و طعم یتیمی را چشید. سرپرستی او و برادرانش بر عهده مادرش افتاد که با حقوق اندک همسر مرحومش و قالی‌بافی، بار سنگین زندگی را به دوش می‌کشید. کمبودها روز به روز بیشتر می‌شد. در همین دوران، او برای آرام کردن خلأ درونی‌اش، گاهی به آرایش‌های غلیظ روی می‌آورد تا شاید بتواند اندکی از این احساس عمیق کمبود را تسکین دهد.
در سنین نوجوانی، حدود ۱۷ یا ۱۸ سالگی، “محبوبه” به عقد مردی درآمد که زندگی‌اش را وارد مسیری تاریک‌تر کرد. همسرش مصرف‌کننده مواد مخدر بود و او اطلاع نداشت؛ نزاع و درگیری جزء برنامه روزانه آنها بود. او مدام در تلاش بود تا برای مصرف مواد از خانه خارج شود و محبوبه که اطلاعاتی از دلیل این میل نداشت، گمان می‌کرد همسرش زن دیگری اختیار کرده است . این سوءظن‌ها و درگیری‌ها، زندگی مشترکشان را به جهنمی سوزان، تبدیل کرده بود.

درد دندان و اولین جرعه‌ی مرگ

یک روز، محبوبه دچار درد شدید دندان شد. تعطیلات آخر هفته هیچ پزشکی در دسترس نبود. تمام مسکن‌ها بی‌اثر بودند، حتی برادر شوهرش پیشنهاد ریختن الکل روی دندان را داد که آن هم هیچ تأثیری نداشت. در اوج ناامیدی و درد، همسرش از سر کار برگشت؛ وقتی از درد شدید او باخبر شد، به پیشنهاد همکارانش، مقداری مواد مخدر برای تسکین درد به او داد. “محبوبه” که از مصرف‌کنندگان مواد مخدر دوری می‌کرد، این بار به خاطر شدت درد تسلیم شد و هروئین دردش را از بین برد و انرژی کاذبی به او بخشید. او از همسرش خواست تا باقی‌مانده مواد را برای شب نگه دارد ؛ رفته رفته، این تسکین درد به عادت و سپس اعتیاد تبدیل شد.

سقوط در ورطه‌ی اعتیاد و فروپاشی زندگی

این نقطه، سرآغاز سقوط “محبوبه” بود. او بارها از همسرش خواستار تهیه مواد شد از آنجایی که همسرش به دنبال مصرف راحت تر در خانه بود، این خواسته را اجابت می کرد. خیلی زود، “محبوبه” در کنار همسرش به مصرف مواد مخدر روی آورد. در ۲ سال اول، زندگی‌شان از نظر ظاهری و مالی خوب به نظر می‌رسید، اما به تدریج، اثرات مخرب اعتیاد آشکار شد. پوست صورتش تیره‌تر شد، کبودی زیر چشم‌هایش نمایان گشت و دندان‌هایش شروع به پوسیدگی کردند. از نظر مالی نیز روز به روز بدتر می‌شدند. “محبوبه” مجبور بود از مادر و خواهرانش پول قرض بگیرد، در حالی که همسرش توان کار کردن را از دست داده بود و تمام روز را خواب بود یا به مصرف مواد مشغول بود.
شرایط به جایی رسید که اعضای خانواده از وضعیت آن‌ها باخبر شده بودند و یکی پس از دیگری رفت و آمد خود را با آن‌ها قطع کردند. تنها کسی که تا آخرین لحظه در کنار “محبوبه” ماند، مادرش بود.

تلاش برای رهایی و بازگشت به زندگی

دختر “محبوبه” در ۱۷ سالگی ازدواج کرد. همسرش ۱۰ سال پیش پاک شد و خیلی زودتر از “محبوبه” ، اعتیاد را ترک کرد. خانواده “محبوبه” ، برای حفظ آبرو، او را دوباره به مراکز ترک اعتیاد بردند، اما امیدی به بهبودی او نداشتند. همسرش نیز با وجود پاکی، تلاش زیادی برای نجات او کرد. او را ۱۰ روز، در خانه زندانی می کردند، اما محبوبه با آسیب رساندن به خانواده و فرار، دوباره به سمت مصرف بازمی‌گشت. در این دوره، کنترل او بسیار شدید بود؛ حتی اگر بیش از دو یا سه دقیقه در دستشویی می‌ماند، خانواده با مشت و لگد به در می‌کوبیدند، زیرا می‌دانستند او در آنجا مواد مصرف می‌کند.
پس از فوت مادر، “محبوبه” تصمیم گرفت مصرف را کنار بگذارد، زیرا دیگر هیچ پشتوانه‌ای نداشت.سرانجام، “محبوبه” به مرکز ترک اعتیاد مراجعه کرد و با انجمن معتادان گمنام (NA) آشنا شد. ورود به جلسات NA، زندگی او را دگرگون کرد. او که حدود ۱۴ تا ۱۵ سال مواد مخدر مصرف کرده بود، با آشفتگی و روزگار سختی وارد جلسات شد، اما سخنان و تجربیات دیگر اعضا، راهگشا بود.

دوباره متولد شدن در مسیر بهبودی

“محبوبه” قبل از آشنایی با NA، نه چادر به سر می‌کرد، نه حجاب داشت و نه خدا و پیامبری را می‌شناخت؛ اما با ورود به جلسات و کار کردن بر روی قدم‌ها، چادر به سر کرد، نمازش را سر وقت خواند و روابطش با دوستان و آشنایان تغییر داد. کم‌کم، خانواده نیز به سمت او بازگشتند. متأسفانه، دخترش نیز از این بیماری درامان نماند. او نیز دچار خلأ درونی شد و با وجود اینکه ازدواج کرده بود، آسیب‌های روحی و روانی عمیقی دید. خاطره تلخ روزی که در کنار دایی خود قلیان می‌کشید، زن‌دایی رو به دختر “محبوبه” گفته بود: “تو هم می‌خواهی شبیه مادرت بشوی”، تا ابد در ذهن او حک شده است. دختر”محبوبه” هرگز مادرش را برای کارهایی که کرده بود و تحقیرهایی که شده بود، نبخشید.
با این حال، “محبوبه” در انجمن بانوان NA، مشکلات دوستان را شنید و به سرعت روند بهبودی را طی کرد. او بارها در جلسات گفته است که از اعتیادش خوشحال است، زیرا او را به سمت پاکی و انجمن هدایت کرده و زندگی دوباره‌ای به او بخشیده است. در اوایل پاکی، بارها وسوسه های زیادی داشت، اما با کمک انجمن، این وسوسه‌ها کمرنگ‌ شدند. همسرش نیز با عذاب وجدان زیاد، به او در پاک ماندن کمک کرد و با تهیه آبمیوه و غذاهای مقوی، او را در ترک مواد یاری داد.

اکرم عباسی_ حدیثه امیریان

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

سرای رحمت بافق با کمک های مردم زنده است

به گزارش هفته نامه افق کویر،« فاطمه »یا