پله های زندگی مشترک

همه می دانیم که زن و مرد با یکدیگر تفاوتهایی دارند. اما سوال اساسی اینجاست که چگونه می‌توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند؟ آیا اگر زوجین در زندگی خود با هم صمیمی باشند باز هم بحث جدایی پیش می آید؟
اگر زوجین تغییرات مراحل زندگی زناشویی را درك نكنند، احتمال جدایی بین آنها (طلاق رسمی یا عاطفی) بسیار زیاد است. علاوه براین، چیزی كه به‌راحتی می‌توان پیش‌بینی كرد، زمان وقوع طلاق است زیرا مغز انسان یك سری از تغییرات فطری را طی زندگی مشترك مرور می‌كند. اگر زن و شوهری بتوانند این تغییرات فطری را درك و لمس كننده روابط‌شان پایدار و شكوفا می‌شود اما اگر این كار را نكنند زمزمه طلاق در زندگی آنان اجتناب‌ناپذیر است.
چگونه طرز فكر و ذهن زوجی در زندگی زناشویی آنها تاثیر می‌گذارد؟ در مغز انسان تغییرات زیادی در طول مراحل مختلف ازدواج رخ می‌دهد. این تغییرات در مغز باعث تغییرات در رفتار می‌شود. فهمیدن این تغییرات رفتاری می‌تواند كلیدی برای ازدواجی موفق باشد. که آن را در پنج مرحله یا پله توضیح می دهیم:

پله اول: عشق
وقتی زن و شوهر از یكدیگر شناخت پیدا كردند و به هم علاقه‌مند شدند، مغزشان شروع به «عاشق شدن» می‌كند. در این مرحله بدن ماده‌ای به نام «فرومونز» ترشح می‌كند. مثلا وقتی زن‌و شوهری به هم نگاه می‌كنند، پیوند محكمی بین آنها احساس می‌شود و حس می‌كنند یك روح در دو بدن هستند. هورمون دیگری به نام «اكسیدوزین» هم نقش مهمی ایفا می‌كند. به هورمون اكسیدوزین هورمون اتصال نیز می گویند. این هورمون شبیه هورمونی است كه بعد از زایمان در بدن مادر تولید می‌شود و پیوند محكمی بین مادر و نوزاد تازه متولد شده ایجاد می‌كند. همینطور اكسیدوزین پیوند محكمی بین دو نفری كه عاشق هم هستند به وجود می‌آورد. اكسیدوزین از توجه به رفتار ناخوشایند همسران جلوگیری می‌كند؛ درست مانند مادری كه از گریه نیمه شب نوزادش یا از اینكه نوزادش با ناخن‌های كوچكش او را چنگ می‌اندازد، عصبانی نمی‌شود. اما این مرحله هم تمام می‌شود و مرحله جدیدی از رابطه آغاز می‌شود.

پله دوم: سرخوردگی
تقریبا ۷ الی ۸ ماه پس از ازدواج، هورمون‌ها و فعل و انفعالات مغز شروع به تغییر می‌كند. فكر كه قسمتی از مغز است به این سمت می‌رود كه همسر دارای چه ضعف‌هایی است. این مسئله زمانی به وجود می‌آید كه زن و شوهر به سادگی از رفتار همسرشان آزرده ‌خاطر می‌شوند. اگر زوجی در زمانی كه در مرحله عشق قرار دارند ازدواج كنند، در مرحله سرخوردگی دچار تردیدی جدی درباره انتخابی كه كرده‌اند می‌شوند.
به یك نمایش خانوادگی توجه كنید؛ شوهری روی كاناپه لم داده و برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را تماشا می‌كند. زن به این دلیل كه شوهرش در حال تماشای تلویزیون است و دیگر مانند گذشته او را تحسین نمی‌ كند، می‌رنجد. او احساس سرخوردگی می‌كند خصوصا به خاطر اینكه شوهرش همانند سابق با او صحبت نمی‌كند.
از طرف دیگر، شوهر هم خوشبخت نیست. او قادر به درك اینكه چرا همسرش درباره مسائل كوچك و جزئی، دائم از او انتقاد می‌كند، نیست. با خود فكر می‌كند كه «چیز دیگری وجود دارد كه همسرش خواهان آن است؟» او حس می‌كند مشكلی وجود دارد، ولی نمی‌داند چگونه آن را حل كند. فعل و انفعلات مغز در طول مرحله عشق به تدریج تغییر كرده است. در این مرحله زوج به راحتی به این فكر می‌افتند كه مشكلی در ازدواجشان وجود دارد: «او كسی نیست كه من با او ازدواج كردم.» اما باید به خاطر داشته باشند كه این مرحله طبیعی است و این نومیدی به دلیل تغییرات شیمیایی در بدن است.

پله سوم: كشمكش قدرت
زوجی كه سرخوردگی را تجربه كرده‌اند، معمولا به سمت مرحله كشمكش قدرت می‌روند. به منظور مبارزه با حس ناامیدی و یأس، همسران می‌كوشند زن یا شوهر خود را به مرحله عشق برگردانند اما بیهوده است. وقتی زن وشوهری راه‌های مختلف برای مجبور كردن دیگری به تغییر را امتحان كردند، مشكلات بیشتر می‌شود. پس از همه اینها، ذهن زن و مرد فكر، عمل و رفتار متفاوتی می‌كند. این رنج‌آورترین زمان در یك زندگی زناشویی است اما زوج‌هایی كه كشمكش قدرت را متوقف می‌كنند باید توجه داشته باشند كه تفاوت ذهن ما در حقیقت می‌‌تواند كلیدی برای ازدواجی پایدار و كامیاب باشد. آنها باید به خاطر داشته باشند كه همینند كه هستند؛ آنان دو روح در دو بدن هستند. پس از اینكه عشق ضعیف‌تر شد، احتمالا شوهر استقلال بیشتری می‌خواهد و زن می‌خواهد با دوستانش ارتباط بیشتری داشته باشد.
یكی از دلایلی كه زوج‌ها در طول زمان كشمكش قدرت از یكدیگر انتقاد می‌كنند این است كه مردان و زنان درباره استقلال در ازدواج عقاید متفاوتی دارند. بسیاری از ازدواج‌هایی كه به طلاق ختم می‌شود، به طور متوسط ۷ تا ۸‌سال دوام داشته‌اند. این همان موقعیتی است كه یكی از طرفین تلاش می‌كند تا همسر خود را «تغییر» دهد. بله، طبیعت به ما اجازه برگشت به عقب را نمی‌دهد. طبیعت پیش می‌رود
و ما هم مجبوریم با آن جلو برویم. این مرحله جدیدی در زندگی زناشویی است كه زوجین صبر می‌كنند اما برای اینكه به آن برسند باید هوشیار باشند.

پله چهارم: آگاهی
در مرحله عشق، سرخوردگی و كشمكش قدرت، زن و شوهر بسیار به هم نزدیك می‌شوند و زوج‌ها به این نكته توجه نمی‌كنند. در حقیقت آنها آن‌قدر به هم نزدیك می‌شوند كه به شخصیت طرف مقابلشان اهمیتی نمی‌دهند. یك مرد احساس می‌كند نیازهای عاطفی همسرش و حتی توجه به خانه‌داری او وقت تلف كردن است.
از سوی دیگر، زن هم بر این عقیده است كه عادات، سرگرمی‌ها، توجه به كار و نیازهای شوهرش برای استقلال، خودخواهانه و برای زندگی مشترك آنها خطرناك است. در مرحله آگاهی، زن و شوهر هوشیار می‌شوند. آنها تصور می‌كنند به روشی ناسالم به یكدیگر نزدیك بوده‌اند و حالا از نظر روانشناختی باید جدا شوند. برای نمونه، مرد تصمیم می‌گیرد وقتی همسرش كاری را كه از نظر او ناخوشایند است انجام می‌دهد، حرفی نزند و زن تصمیم می‌گیرد به جای رفتن به یك میهمانی در خانه بماند. بدین طریق سعی می‌كنند یكدیگر را آزاردهند.
پس از كشمكش‌های متعدد سرانجام مرد متوجه می‌شود كه حق با همسرش است و اگر زوجین به قدر كافی با هم نباشند، رابطه‌ای ناكام ایجاد می‌شود، از سوی دیگر، زن می‌فهمد كه حق با شوهرش است. اگر استقلال به اندازه كافی وجود نداشته باشد، رابطه به مشكل برمی‌خورد. وقتی طرفین خیلی از هم دور می‌شوند، رابطه خوشایندی كه در ابتدای ازدواجشان داشتند، از بین خواهد رفت. از طرفی، وقتی زن و شوهر با هم بسیار صمیمی باشند، یكی از آنها اجازه نخواهد داد كه دیگری به خودش برسد و زندگی زناشویی دوام نمی‌آورد.

پله پنجم: ازدواج پایدار
اگر روش‌های ارتباط بین زن و شوهر با نوعی همیاری ایجاد شود، ازدواجی متعادل حاصل می‌شود، كشمكش قدرت از بین می‌رود و رابطه‌ای تكامل‌یافته، زن وشوهر را به هم پیوند می‌دهد. آنها همزمان می‌توانند رابطه‌ای صمیمی داشته باشند یا جدا باشند این دلیل رابطه‌ای متعادل است. زوج‌ها با هم زندگی می‌كنند، نه به این خاطر كه انسان‌هایی شبیه هم باشند بلكه به این دلیل كه تفاوت خوشبخت بودن را یاد گرفته‌اند.

مهدی مهراب
دکترای روانشناس

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

فریبکاران در کمینند

اگرچه در پیرامونمان افراد خوب و خوش نیت