«ممل» گفت خیلی برایم جالب شده هست، عوض این که مردم طلبکار «بلدیه» باشند، آنها طلبکار مردم هستند. «آقاتقی» گفت: نه! چطور مگر؟ ممل گفت: بلدیه حکم در داده که بوقچیان که همش در بوق خود می دمند و یک موضوع ناچیز را بزرگ جلوه می دهند به گوش و هوش باشند که اگر همین روال و منوال پیش برود،«آب ما با آنها در یک جوی نخواهد رفت» و این نباشد که مسئله ایی کوچک و ناچیز را بزرگ جلوه داده و درتلاش برای تخریب ما باشند که احدالناسی نخواهد توانست خللی ایجاد کند.
آقاتقی گفت: نعوذباا…! مگر چیز مهمی اتفاق افتاده! ممل گفت: خیر!، فقط برخی مواقع اهالی از سنگ فرش کوچه ها و معابر گله مند هستند که چرا بلدیه به خوبی انجام نمی دهد! مگر از ما پول و عوارض نمی گیرند و یا چرا برخی گذرگاهها هنوز تنگ است و تعریض نشده و یا این که چرا برخی از بوستان های درون محلات زیباسازی نمی شود و الخ
آقاتقی گفت: سبحان ا..! پناه بر خدا! بلدچی که این حرفها را بلد نیست! ممل گفت: اگر بلد نیست؛ حتما آدم های دور و برش خوب بلدند!!!
نکات کاربردی
-۱ مالکیت طلا در طلاق مالکیت طلا در