بوجود آمدن یک داستان جنایی زمینههای مختلفی دارد، از قتل و سرقت گرفته تا آدم ربایی و تجاوزبه عنف در این قسمت یک داستان جنایی و واقعی که یکی از وحشتناک ترین پرونده های جنایی است که تابحال اتفاق افتاده است را بازخوانی مینماییم.
بي رحم ترين قاتل تاريخ جنايي ايران در ابادان مربوط به سالهای ۸۳تا۸۷
جزييات اعتراف هاي هولناك قاتل
دوچرخه سوار بهمن شیر
قاتل دوچرخه سوار در حضور كميته ويژه پليسي و قضايي و در برابر دوربين هاي عكاسي و فيلمبرداري پليس به بازسازي تلخ صحنه هاي قتل هايش پرداخت. اين مرد كه در تاريخ جنايي ايران نخستين قاتل بي رحم دختربچه هاست،، ۱۲ آبان ماه۸۷ صحنه آخرين جنايت از سوي قاتل دوچرخه سوار بازسازي شد و فريد بغلانی، پليس و مقامات ايران را در برابر يكي از هولناك ترين پرونده هاي جنايي قرار د اد.
قاتل دوچرخه سوار خوزستاني بي رحم ترين قاتل تاريخ جنايي ايران لقب گرفت، چون او تنها جنايتكاري است كه دختربچه ها را سريالي كشته است.
هفت نقطه مشترك در آخرين جنايات قاتل سريالي، پرده از جزييات اقدامات هولناك وي برداشت. اين مرد اعترافات تلخي دارد، باور كردني نيست كه پدر خانواده اي بتواند به اين راحتي دختربچه ها و زنان بي گناه را شكار كند در حالي كه مي داند مهر پدري چيست!
مادر گمشده
روز ۱۴ فروردين ماه سال جاري پسري در مراجعه به پليس ادعا كرد مادر ۵۸ ساله اش با نام »كامله« از ساعت ۲۰ شامگاه ۱۳ فروردين خانه شان را ترك كرده و ديگر بازنگشته است. تجسس هاي پليس به همراه جست و جوهاي خانواده نتيجه اي نداد تا اين كه رهگذران در ايستگاه ۱۲ در جوي آب به جسد برهنه زني برخوردند كه قرباني جنايتي خاموش شده بود.با مخابره خبر پيدا شدن اين جسد به بازپرس، وي به همراه تيمي از ماموران پليس به نهر آب اعزام شدند و دستور بيرون كشيدن جسد صادر شد. معاينه جسد در همان لحظه نشان داد اين زن كه همان مادر گمشده بود با اصابت ضربه اي سنگين به جمجمه اش به قتل رسيده است. تيم تحقيق با توجه به شكافي كه روي سر كامله بود احتمال دادند وي در نزديكي نهر آب به قتل رسيده است و با همين تصور به جست و جوي قدم به قدم در شعاع ميداني ۲۵۰ متري پرداختند و در لابه لاي نيزارهاي اطراف به تكه استخوان هاي جمجمه كه روي زمين ريخته بود، برخوردند و مشخص شد قاتل، جسد كامله را ۲۰ متر روي زمين كشيده و داخل نهر انداخته است. بازپرس دستور تحقيق از خانواده و همسايه هاي اين زن ۵۸ ساله را صادر كرد تا با شناسايي مظنونان، آنان تحت بازجويي ويژه قرار گيرند.
قتل فاطمه كوچولو
۲۴ روز از اين جنايت مي گذشت و هيچ سرنخي از عامل جنايت فجيع در دست نبود كه به بازپرس ويژه قتل اطلاع داده شد دختر هشت ساله اي با نام فاطمه پس از ربوده شدن در برابر خانه شان به طرز فجيعي به قتل رسيده است، روز شش ارديبهشت ماه سال جاري بود كه فاطمه كوچولو غروب در برابر خانه شان واقع در شهرك مرواريد بازي مي كرد و به طرز مرموزي ناپديد شد. خانواده اين دختر بچه وقتي در حياط و روبه روي خانه شان فاطمه كوچولو را نديدند به جست و جو وي پرداخته و با بن بست رسيدن اين شاخه، فرداي آن روز به خاطر حساسيت ماجرا، بازپرس وارد عمل شد. هنوز تيم تخصصي پليس و بازپرس به صحنه گم شدن اين دختر بچه نرسيده بودند كه اعلام شد ساعت ۱۲ ظهر هفتم ارديبهشت ما جسد فاطمه كوچولو پيدا شده است. دختر بچه به ۱۵۰ متري خانه شان كشانده شد و قاتل به طرز فجيعي دست به قتل زده بود. ضربه سنگين به جمجمه در سمت چپ سر وي ديده مي شد و قاتل بدن فاطمه كوچولو را خاك مالي كرده بود.
آماده باش
در روزهاي تعطيل
بازپرس با مقايسه اين دو جنايت به مشابهاتي برخورد و از پليس خواست در روزهاي تعطيل هم در آماده باش باشند و با گشت زني هاي ويژه در بهمنشير موارد مرموز را تحت نظر بگيرند. اين در حالي بود كه پليس دو مرد جوان از بستگان دور فاطمه كوچولو را بازداشت كرده و آنان نه تنها قتل را به گردن گرفته بودند بلكه با بازسازي صحنه قتل ها پرداختند كه بازپرس، اعتراف دو مظنون را نپذيرفت چرا كه آنان تناقضات بسياري داشتند و دلايل و قرائن كافي براي گناهكار بودن دو جوان ۲۹ و ۲۱ ساله نبود. با دستور بازپرس ويژه قتل آبادان، پليس به تحت نظر قرار دادن منطقه نيزار و نخلستان خصوصا در روزهاي تعطيل پرداخت، اما قاتل نيزارها باز قرباني گرفت.
دمپايي روي پل
ساعت ۱۱ صبح روز جمعه ۳۱ خرداد در ايستگاه ۱۲ كوي وليعصر دختر ۱۱ ساله اي به نام »خديجه « به قتل رسيد اين جنايت در همان منطقه آماده باش پليس رخ داده بود. با ناپديد شدن خديجه، برادر و خواهرش به جست و جوي وي پرداخته و پس از ۱۰ دقيقه دمپايي دختربچه را بالاي پل خاكي روي نهر پيدا كردند. خانواده خديجه با ديدن دمپايي براي پيدا كردن وي داد و بيداد راه انداختند و زماني كه خود را به بالاي سر دختر بچه رساندند، سر و صورت او را خون آلود ديدند خديجه نيمه جان بود و بخش هايي از لباس هايش پاره شده بود. وقتي دختر بچه به بيمارستان انتقال يافت، با توجه به ۱۱ ضربه سنگين كه به سرش از سمت چپ وارد شده بود، از پاي درآمد، بازپرس با بررسي اين جنايت با توجه به اين كه گوشواره ها از جاي آن كنده شده بودند پي برد كه خديجه قرباني قاتل زنجيره اي است كه اين بار با سر رسيدن خانواده وي، قاتل ساديسمي نتوانتسه مانند جنايات ديگرش با خونسردي به اجراي نقشه تكان دهنده خود دست بزند و پا به فرار گذاشته است.
زنگ خطر
روز يكم تيرماه سريالي بودن اين جنايت ها به دادستان آبادان و رئيس دادگستري استان خوزستان اعلام شد و زنگ خطر با تشكيل شوراي تامين به صدا درآمد. . سروان باكو از آگاهي اهواز با عزيمت به آبادان در قالب تيم ويژه اي به تجسس پرداخته و اين تيم همراه با بازپرس پرده از يك راز هولناك برداشتند.
جنايت هاي قديمي
شباهت هاي بسياري بين اين سه جنايت و پرونده قتل هايي از اواخر سال ۸۳ تا آخرين جنايت وجود داشت. در همه قتل ها، اجساد تعداد كمي زن و دختر بچه هاي زيادي كه اگر طلايي همراه داشتند به سرقت برده مي شد، ضربات همگي به جمجمه و با شيء سنگين (آهني يا آجر) بود و همه اجساد گل مالي يا خاك مالي شده بودند و علايم ويژه تري نيز در همه جنايت ها به طور يكسان ديده شده بودند.
يك ابهام
ايراد و ابهامي كه پيش روي كميته ويژه قرار داشت اين بود كه در ۱۰ جنايت مشابه پليس و بازپرسان پرونده ها نه تنها مظنون گيري كرده بودند بلكه همه متهمان با اعتراف به اين جنايات و بازسازي صحنه قتل ها، با صدور كيفر خواست گناهكار شناخته شده و پرونده هايشان به دادگاه كيفري استان خوزستان ارجاع شده بود. همه قاتلان در زندان به سر مي بردند و خانواده هاي قربانيان پذيرفته بودند آنان مجرم واقعي هستند و اصرار بر مجازات شان داشتند. با اين وجود كميته ويژه اصرار داشت كه اين متهمان بي گناه بوده اند و از روي ناچاري جنايت هاي زنجيره اي را به گردن گرفته اند و بايد پرونده ها رازگشايي شود.
يك سر نخ
روز ۲۶ شهريور ماه سال جاري نخستين سرنخ پيش روي كميته ويژه قرار گرفت سروان باكو اطلاع يافت زن ۳۳ ساله اي با نام فوزيه در همان منطقه بهمنشير از سوي مردي مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو به شدت مجروح شده است. بازپرس مزرعه و تيم پليسي در بيمارستان حاضر شدند ودر يك تحقيق از فوزيه مشخصات ظاهري مهاجم را به دست آوردند و همزمان با نمايش ۹۰ عكس از مجرمان سابقه دار كه درآلبوم رايانه اي قرار داشتند، فريد بغلاني را شناسايي كردند.
بازداشت قاتل
دوچرخه سوار
فريد مرد ۴۰ ساله اي كه در سال ۷۴ به خاطر حمله به زنان بازداشت شده و پنج سالي در زندان به سر برده بود، همان روز از سوي تيم تحقيق دستگير شد. اين مرد سنگدل ابتدا دخالت در هر جنايتي را نپذيرفت اما فوزيه با او مواجهه حضوري داده شد و او را شناسايي كرد و گفت كه لباس هاي متفاوتي داشت. مشخصات لباس هاي قاتل ساديسمي از زبان زن نجات يافته در اختيار پليس قرار گرفت و با دستور بازپرس ويژه قتل، خانه فريد بازرسي شد و لباس هاي مهاجم پيدا شد. سرنخ قوي اي به دست تيم تحقيق رسيده بود. فريد با اتهام ضرب و جرح عمدي با چاقو به زندان معرفي شد تا تحقيقات ويژه اي روي سرنوشت اين مرد مرموز صورت گيرد.
اعتراف وحشتناك
فريد خاموش بود تا اين كه اوايل مهرماه پس از ۲۰ روز ابتدا تنها پذيرفت به عروس و مادر شوهر حمله كرده است، اما وقتي گفت كه خديجه را نيز در محله خودشان به قتل رسانده است، قفل سكوت شكست، با وجود اصرار تيم تحقيق به قاتل زنجيره اي بودن فريد اعتراف اوليه وي با توجه به نبود ادله اثباتي پذيرفته نشد تا اين فريد ادعا كرد گوشواره هاي طلاي خديجه را در باغچه پشت خانه اي كه در ايستگاه ۱۲ كوي وليعصر بود پنهان كرده است. اعضاي كميته ويژه كه پيدا شدن جواهرات را مهمترين سرنخ مي دانستند با اعزام به اين باغچه نه تنها طلاي كودكانه را پيدا كردند بلكه لباس هاي يكي از مقتولان به همراه تكه استخوان جمجمه اي كه روي روسري(شال عربي) مانده بود را نيز به دست آوردند. قاتل دوچرخه سوار دربازجويي هاي قضايي و پليسي گفت: دو النگوي طلاي فاطمه پورمحمود را به خرمشهر بردم و به همراه همسرم آن را در طلا فروشي فروختم. همسرم اطلاعي از دزدي بودن اين النگوها نداشت و به بهانه اي كه متعلق به دختر يكي از همكارانم است و نياز به پول دارد، او را فريب دادم. اين ادعاها بعد از اين كه همسر فريد نيز تاييد كرد با شوهرش به خرمشهر رفته و دو النگوي بچگانه را فروخته اند، وارد مرحله تازه اي شد تا اين كه مرد جواهر فروش نيز پذيرفت چهار ما پيش زن و شوهري، دو النگوي بچگانه شكسته را به او فروخته اند. قاتل دوچرخه سوار در بازجويي هاي ويژه گفت: من از زن ها نفرت داشتم و اين تاثيري بود كه پدر بزرگم روي من گذاشته بود او بارها چندين زن را پيش من به باد كتك گرفته بود و من نيز بدون اين كه مقتول هايم را بشناسم و اختلافي بين ما باشد، دست به جنايت مي زدم. وي افزود:من تا زن ها يا دختر بچه ها را نمي كشتم راحت نمي شدم، روحم راكد و برقرار نمي شد، درخلوت و سكوت خودم تحريك دروني مي شدم و تصميم مي گرفتم دست به قتل بزنم، اگر اين كار را نمي كردم راحت نمي شدم. قاتل دوچرخه سوار با خونسردي ادامه داد: در خانه كه بودم اين حس به من دست مي داد كه بايد ازخانه بيرون بروم تا قتلي انجام دهم، در همه جنايت ها از ميله آهني، چوب و آجر استفاده مي كردم روحم آرام مي گرفت اما بعد از يك روز يا يك ساعت مي فهميدم چه كار بدي كرده ام، مي ترسيدم و خودم را ملامت مي كردم و تصميم مي گرفتم ديگر جنايتي انجام ندهم. اين عذاب وجدان يك ماهي با من بود اما باز حالت لذت از قتل ها به سراغم مي آمد. وي گفت: قتل ها مرا سيراب نمي كرد، باز همان هيجان روحي نسبت به قتل به سراغم مي آمد و مرا به سمت جنايت سوق مي داد، بعد از كشتن هر زن و دختري احساس راحتي مي كردم و ديدن اجسادشان و پنهان كردن آنها حس بهتري براي من بودند، حتي لباس و طلاهايشان را پنهان مي كردم و تصور داشتم بايد اينها نزد من باشد، گاهي سراغ طلاهاي مخفي شده مي رفتم و همه را بيرون آورده و نگاهشان مي كردم، احساس اين كه تازه آنها را به قتل رسانده ام، لذت ويژه اي داشتند.
فريد درباره نخستين جناياتش نيز گفت: اسفندماه ۸۳ در خرمشهر نخستين قتل را انجام دادم، همه قتل ها را در زمان بيكاري ام انجام دادم و تاكنون هفت زن، هشت دختر بچه و يك پسر بچه را به قتل رسانده ام، پسر بچه با دختر عموي خردسالش بود حسين و ايران در سال ۸۴ كه ترسيدم و او را نيز به قتل رساندم. در همه جنايت ها اگر فرصت كافي داشتم اجساد را خاك مالي و يا گل مالي مي كردم و از اين كارم لذت مي بردم.
پليس در قتل هاي آخر كوتاهي كرد
بازپرس ويژه قتل آبادان گفت: در مقايسه دو جنايت كه در يكي زن ۵۸ ساله اي و در ديگري دختر بچه اي به قتل رسيده بود، به هفت نقطه مشترك دست يافتيم. محل وقوع جنايت ها، روز خاص، تعطيلي، مونث بودن قربانيان، نوع ضربات كه به سمت چپ جمجمه ها و با شيء اي سنگين بود، تعرض به قربانيان، برهنه بودن آنها و خاك مالي اجساد در سومين و دومين جنايت به همراه سرقت جواهرات كافي بود تا مشخص شود قتل ها زنجيره اي اند. بازپرس مزرعه افزود: سه جنايت در سال ۸۷ پيش رويمان بود و قتل هاي سال ۸۳، ۸۴، ۸۵ و ۸۶ متهم داشتند اما به آنها دسترسي نداشتيم، با وجود اين موضوع، دستور دادم پليس روزهاي جمعه و تعطيلات مناسبتي در آماده باش باشد و ترددها را در اين محدوده جغرافيايي به صورت محسوس و نامحسوس تحت نظر بگيرد اما پليس كوتاهي كرد و سومين جنايت نيز رخ داد و بلافاصله قاتلانش دستگير شدند. اصلا اعترافات آنان را نپذيرفتم و دستور تحقيق بيشتر را صادر كردم. وقتي زني ادعا كرد از دست مهاجمي فرار كرده است، دستور بازداشت فريد بغلانی را كه با دوچرخه پرسه زني هاي زيادي در محله شان داشت را صادر كردم. در اين مدت، من سريالي بودن قتل ها را علني كردم
پرونده هاي سال هاي گذشته را بيرون كشيديم و متوجه شباهت هاي هفت گانه در آنها شديم. جلسات زيادي برقرار شد، مرتب اصرار داشتم قتل ها سريالي است، فريد مظنون ما بود اما با زرنگي كه داشت تا نجات يكي از قربانيان نتوانستيم او را وادار به اعتراف كنيم. در مواجهه فوزيه و فريد همه گره هاي كور باز شد، اعترافات قاتل سريالي خيلي تلخ بود و دقيق. همه صحنه ها را بازسازي كرد و ادعا داشت هيچ ناراحتي اي از ارتكاب قتل ها ندارد. بازپرس پرونده قتل هاي زنجيره اي آبادان گفت: فريد از كودكي سابقه ذهني بعدي از زنان داشت، سن و سال براي او مهم نبود و تنها با همسر و زنان درجه يك فاميل مشكلي نداشت. اعترافات قدم به قدم اين قاتل مطابقت كاملي با جنايات داشت. حس كينه و تنفر او قابل لمس بود و جالب اين كه وي وقتي كارگر اخراجي شد دست به اين جنايات زد و بعد از آن يك عادت شده بود. بازپرس مزرعه افزود: قتل ها از خرمشهر شروع شده است تا اين كه به آبادان كشيده شده قاتل كه در محدوده وسيع و گسترده بهمنشير با توجه به نيزارها و ساختمان هاي متروكه كه ۷۰۰ دستگاه بوده است به راحتي توانسته به شكار زنان و دختربچه ها دست بزند. ، فريد شخصيت ضد اجتماعي دارد. اصلا بيمار نيست ودرباره او ريزترين مسائل را مدنظر قرار داده ايم. قاتل سريالي زير هيچ فشاري اعتراف نكرده و بعد از مطمئن شدن ازاين كه ما پي به رازهاي هولناكش برده ايم، خودش را به راحتي و با دقت بسيار به اعتراف پرداخته است.
نهایتا فرید بغلانی به ۱۳بار اعدام محکوم شد و در سال ۸۹در حضور پدر و مادرش به دار مجازات آویخته شد.