به نام او

خدایا! در این کلبه تنهایی که جایی برایم نیست چگونه می توان تمام عشق را بر صفحه ای نوشت که رنگ و بویی از تو ندارد.خدایا مگر من چگونه سخن می گویم که اینگونه هیچ کس مرا باور ندارد؟
خدایا! مگر من چگونه سخن می سرایم که حتی نزدیکترین انسان ها هم خود را از من می رانند.
خدایا! راستی خدایا؟
خدایا! من که چشم عقل بر روی تو بسته ام چگونه می توانم انتظار داشته باشم که تو و بندگانت چشم باطن بر من داشته باشید.
خدایا! به جلال و جمالت سوگند که تا آن جا که بتوانم جز برای تو نباشم.
خدایا! چهره غبارآلود کویر وحشت زده ام را با باران محبت خود بشوی و این گرد محنت هزار ساله را از صورتم پاک گردان.
خداوندا! من می دانم از تو دور گشته ام آنقدر که دیگر آینه ای برای دیدنت ندارم.آنقدر دور که حتی خورشید هم برایم بی معناست آنقدر دور که حتی وقتی در برابر چشمانم هستی، تو را نمی بینم.آنقدر دور که از تو غافلم.
خدایا! دلم پر است از شکایات دنیایی و غمگینم از تمام ….
الهی تو مرا به خودت نزدیک ساز.
عذرا عبداللهی شیطوری

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

رییس پلیس راهور شهرستان بافق بزرگترین معضل شهرستان بافق موتور سوارانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند

 به گزارش هفته نامه افق کویر؛ نیاز به