هرگل که سر از پیرهن غنچه برآورد
بر غفلت ما،خنده زنان است در این باغ
********
نیست پروا تلخ کامان را زتلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
********
دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان،همه مستند و باغبان،تنها
********
چشم از آن حسن جهانگیر،چه ادراک کند؟
در حبابی، چه قدر جلوه کند دریایی؟!
********
دوام عشق می خواهی؟!مکن با وصل،آمیزش
که آب زندگی هم می کند خاموش، آتش را
********
در هیچ پرده نیست،نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
گوش کن را کر کن و بشنو که چه ها می شنوی
دیده بر بند و نظر کن که چه ها می بینی
********
زخار زار تعلق، کشیده دامان باش
به هر چه می کشدت دل، از آن گلریزان باش
********
دل چو بیناست چه غم،دیده اگر نابیناست
خانه آیینه را روشنی از روزن نیست
********
کعبه و بتخانه ای در عالم توحید نیست
عاشق یکرنگ،دارد قبله گاه از شش جهت
گردآوری؛ علی اصغر کلانتری
برگرفته از؛ دیوان صائب تبریزی
کاتا ، رقص قدرت و اندیشه
به گزارش هفته نامه افق کویر بافق: می