هر سر موی تو را با زندگی پیوندهاست
با چنین دلبستگی، از خود بریدن، مشکل است
***
از دل پرخون بود، در گریه چشم من دلیر
دخل دریا، ابر را در خرج، بی پروا کند
***
هر رخنده قفس، دری از فیض بوده است
صد حیف آن حیات که در آشیان گذشت
***
ای ناخدا، زمصلحت ما،بشوی دست
ما با خدای خویش به کشتی نشسته ایم
***
پیش از این، خانه ی صیاد، زخار وخس بود
این زمان، خرقه ی پیشین و کلاه نمد است
***
ترک کبر و عجب کن تا قبله عالم شوی
سیرت ابلیس را بگذار تا آدم شوی
***
گفتم از پیری شود بند علائق سست تر
قامت خم، حلقه ای افزود بر زنجیر من
طومار درد و داغ عزیزان رفته است
این مهلتی که عمر دراز است نام او
***
ما اقتدا به عام فریبان نمی کنیم
برخلق، هر که پشت کند مقتدای ماست
***
بیشتر از (طول) خواهد بود(عرض) راه تو این چنین کز مستی غفلت، به هر سو مایلی
***
خاکساری، از سرافرازان عالم، عیب نیست
می نشیند آفتاب عالم آرا، بر زمین
***
شرم دار از حق،مبر صائب، نیاز خود به خلق
بر سر خوان سلیمان، دانه از موران مخواه
گردآوری؛ علی اصغر کلانتری
برگرفته از؛ دیوان صائب تبریزی