گفتگو با علی اکبر قانعی جانباز هشت سال دفاع مقدس: حفاظت از امام خمینی (ره) را برعهده گرفتم

علی اکبر قانعیعلی اکبر قانعی

به گزارش هفته نامه افق کویر؛ بیش از چهل سال از آنجا جنگ تحمیلی سپری شده، اما سینه رزمنده ها هنوز هم مملو از خاطراتی است که هر شنونده ای را برای شنیدن حریص می کند. اغراق نیست اگر بسیاری از رزمنده های دوران دفاع مقدس را جعبه سیاه جنگ تحمیلی بدانیم، چرا که روایت های آن ها از روزهای شور و حماسه و توپ و خمپاره، واقعیت های تازه ای را پیش روی مخاطب قرار می دهد، ” حاج علی اکبر قانعی”، رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس، یکی از همین رزمنده هایی است که از دوران جوانی در این راه گام برداشته به گفته خودش او یکی از کارمندان شرکت سنگ آهن مرکزی بافق بود، بعد ازپیروزی انقلاب سنگ آهن را رها کرد و فعالیت خود را در کمیته انقلاب وسپاه پاسداران آغاز نمود.
آرم مجاهدین خلق را سریع بردار

سازمان مجاهدین خلق همراه با انقلاب اسلامی شکل گرفت و ” حجت الاسلام حاج سید جواد میرغنی زاده” رییس کمیته و نایب رییس ” علی اکبر قانعی” بودند. بعد از به روی کار آمدن دولت بازرگان و حمایت آمریکا، سازمان مجاهدین خلق به سازمان منافقین تبدیل گردید، پس از تغییر موضع سازمان مجاهدین خلق، شهید صدوقی با دفتر بافق تماس گرفت و دستور برداشتن آرم این سازمان را داد وقتی با “سیدجواد میرغنی زاده” نیز صحبت کرد به او گفت، حتما یک اتفاقی افتاده است. که شناخت منافقین آشکار شد.
ساختمان تهران
محاصره و تصرف شد
“علی اکبر قانعی”: « کمیته شهرستان بافق در عملیات های مختلفی شرکت داشت اولین ماموریت بچه های کمیته انقلاب زمانی بود که حزب توده و سازمان منافقین و چریک های فدائی خلق می خواستند به انقلاب ضربه بزنند ولیکن ساختمان مرکزی آن ها در تهران به محاصره و حفاظت پاسداران کمیته بافق درآمد وتعدای از آنها دستگیر شدند.
از شهرستان بافق آقایان ” رضا فتاحی”، “شهید اکبریان”، ” شهید حبیبیان” راهی تهران شدند و با همکاری دیگر نیرو ها توانستند ساختمان فدائیان خلق رامحاصره کنند
دومین ماموریت حفاظت از ” زندان اوین” بود، باتوجه به پیروزی انقلاب سرسپردگان طاغوت که در خدمت شاه و دستگاه حکومتی فعالیت می کردند، در زندان زندانی بودند که تعدادی هم اعدام شدند و اما ماموریت سوم، اواخر سال ۱۳۵۸ فاجعه کردستان و آشوب حزب منحله کومله و دمکرات بود، امنیت مردم کردستان را بهم ریخته بود و چندین مرتبه برای برقرای امنیت از مرکز اعزام شده ولیکن موفق نبودند لذا نیاز به حضور بسیج بود؛” سردار فتوحی” با بنده تماس گرفت و گفت: کردستان نیازمند نیرو است و حداقل ۱۲ نیرو باید به این منطقه اعزام گردد، حدود ۱۴ نفر از بچه های بافق به تهران، سپس به کردستان اعزام شدند. “قصر شیرین” در نزدیکی عراق بود در این ماموریت” سردار حببیان”، “شهید‌ اکبریان،”سردار آخوندی” ،” محمد رضا اکبریان” و… نیز حضور داشتند.»
خانواده دموکرات به بافق
انتقال یافتند

“علی اکبر قانعی”: « در جریان کردستان ” شهید سردار سلیمانی ” جوان ۱۸ الی ۱۹ ساله بود، آن زمان هیچگونه شناختی نسبت به او نداشتم، نیروهای دموکرات روزها در کوه های کردستان پنهان می شدند و شب ها به بچه ها ی بسیجی و پاسدار شبیخون می‌زدند و آن ها را به قتل می رسانند. در طی نقشه ای که از سوی سردار سلیمانی برنامه ریزی شد، قرار براین گردید آذوقه و مهمات دموکرات توسط خانواده آنان می رسید به نوعی قطع شود تا تسلیم شوند با پیشنهادی سردار سلیمانی، سرداران و شورای تامین قصر شیرین حکم تبعید آن ها صادر شد و نصیب شهرستان بافق هم گردید پیشنهاد شد جمعی از خانواده آن ها به بافق تبعید گردند، با بزرگان شهر درخصوص این موضوع صحبت کردم و درچند از خانه های سازمانی بیمارستان با تمام امکانات در اختیار آنان با حفاظت پاسداران قرار گرفت .
خبر موفقیت دوستان پس از تسلیم کومله ودمکرات و بر قراری امنیت در کردستان خانواده دموکرات که حدود شش ماهی در بافق زندگی کردند و حال وقت آن فرا رسیده بود تا به دیار خود بازگردند، اما تقاضای ادامه زندگی در شهرستان را داشتند.»

حفاظت از امام خمینی (ره) را برعهده بگیرد

“جانباز هشت سال دفاع مقدس”: « باتوجه به فعالیت هایی که دوستان در ماموریت ها داشتند، یک روز سردار فتوحی که مسئول عملیات سپاه یزد بود مرا فرا خواند و باید برای یک ماموریت بسیار طولانی و سخت آماده شوید، پس از آن به سپاه یزد مراجعه و سردار یک نامه به من داد، به همرا دیگر دوستان با قطار راهی تهران شدیم و تاکید شده بود که درب پاکت باز نشود و پشت پاکت نوشته شده بود تهران، شمیرانات منزل معدوم “انصاری”، دوستانی که همراه من بودند، بسیار تعجب کرده بودند کسی که اعدام شده چرا باید به منزل او برویم، ناگهان ” شهید اکبریان” پاکت را از جیب من برداشت و گفت: این نامه را به تو امانت داده اند، اما ما که می توانیم نامه را باز کنیم تا پاکت را باز کرد با صدای رسا خواند؛ برادر علی اکبر قانعی به شما ماموریت داده شد که به مدت شش ماه در حسینیه تهران، حفاظت از امام خمینی (ره) را برعهده بگیرند، وقتی بچه ها این خبر را شنیدند صدای خوشحالی آنان فضای قطار را فرا گرفته بود.
ادامه دارد…..

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

سرپرست سابق نمایندگی میراث‌ فرهنگی،گردشگری و صنایع‌دستی بافق: شهرهایی مهم تر از بافق در نوبت دستور حفاری هستند

«لیلا رنجبر»، سرپرست سابق نمایندگی میراث‌ فرهنگی،گردشگری و