سرگرمی

سرگرمی

“ممل” گفت:قطع برق و رفتن و آمدن گاه و بی گاه آن شده” قوز بالا قوز” “آقاتقی” گفت:درست می گویی “ممل”: اگر آب و هوای “معدن آباد” مدیترانه ...

«آقاتقی» زیر لب زمزمه می کرد و این حکایت گلستان سعدی را می خواند تا رسید به این دوبیت: آن شنیدستی که در اَقْصایِ غُور بارْسالاری بیفتاد از ...
طنز هفته

«ممل» بشکن زنان آمد و به «آقاتقی» گفت: به به و صد آفرین به «بلدیه» آبادی! چه صحنه ایی دیدم! «آقاتقی» گفت: ممل! چی شده؟ کبکت خروس می ...
طنز هفته

«ممل» گفت: بنده زاده بی وقت به خانه آمد و گفتمش ای پسر! چرا این وقت روز مکتب را رها کرده ایی؟ «برزو»گفت: امروز معلم نداشتیم! «نازگل» دخترم ...
طنز هفته

«ممل» گفت: «آقاتقی» چه روزگاری شده است! صبح و شب می آیند و می روند! اما آنچه که می ماند کار خوب است. «ممل» ادامه داد: چه روزگاری ...
طنز هفته

داد و فریاد مسئولین دوایر و اداره جات آبادی به هواست که پا در گل مانده ایم؛ چرا که «معدن آباد» دیناری نثار که چه عرض کنم تزریق ...
طنز هفته

«ممل» مرتب خودش را باد می زد و می گفت: آه! چقدر هوا داغ شده است! «آقاتقی» گفت: این که تازه گی ندارد! همیشه خدا هوا داغ بوده ...
طنز هفته

آورده اند که در آبادی هوا بس ناجوانمردانه گرم شد؛ به گونه ایی که اگر تخم مرغ را در ماهیتابه و در آفتاب قرارمی دادی، پخته می شد! ...
طنز هفته

«ممل» گفت: کار ساخت دارالشفای آبادی هم برای خودش یک مثنوی هفت من شده است! «آقاتقی» گفت؛ چطور مگر؟ «ممل» گفت: هر از گاهی «جارچی» آبادی می گوید: ...
طنز هفته

«ممل» گفت: هوای آبادی خیلی گرم شده و انگار از آسمان آتش می بارد؛ خدا رحمی به حال ما کند که اگر این گرمی ادامه داشته باشد محصولات ...