«ممل» سلامی به «آقاتقی» عرض کرد و گفت: چند شب پیش در معدن آباد مجلس جشنی به پا بود و آوازخوانی را دعوت کرده و بزن و بکوب بود که نگو ...
سرگرمی
«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیدید که «دارالتعلیم» آبادی دست به کارهای می زند که به عقل از ما بهترون نمی رسد! «آقاتقی» گفت: چطور مگر؟ «ممل»گفت: در مکتبخانه که ...
«ممل» به «آقاتقی»گفت: آیا شنیده اید که کدخدا دستور اکید داده است که تمامی عوارضی که از بخش معادن اخذ می گردد باید در طرح به سرانجام نرسیده ...
«ممل »گفت: با اجراء شدن «فرمان توسعه جمعیت»، متقاضیان این فرمان هم زیاد و زیادتر می شوند. «آقاتقی» گفت: چطور مگر؟ «ممل» گفت: سر صبحی رفتم بببینم آیا ...
داستان بر این است تا قدری بر حال دلم سخت بگریم؛چرا که گفته اند از تیغ تیز زنگی مست باید فرار کرد؛ چرا که او یا خود را ...
۱_ برای رسم الگو دامن پایه به اندازه های دور کمر، دور باسن، قد کمر تا باسن و قد دامن نیاز داریم. ابتدا ۲/۱ دور باسن اندازه زده ...
در شماره گذشته هفته نامه افق کویر خواندید که حمید قصد ازدواج دارد و مادر او تصمیم گرفته خواهر و برادر را بده بستان کنند؛ اما حمید با ...
«ممل» آهی کشید و گفت: به گونه ایی گرانی زیاد شده که آدم هنوز مواجب (حقوق ماهیانه) نگرفته تمام می شود و واقعا می ماند چه کار کند تا ...
«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیده اید که خیلی از کارها نیاز به همفکری دارد و نمی شود به تنهایی حل کرد. گفت: چگونه؟ «ممل» جواب داد: چند وقتی است ...
در قهوه خانه آبادی پسر«مشهدی علی» که قاطرسوار ماهری بود و با گاریش به این آبادی و آن آبادی می فت سر حرف را باز کرد و گفت: ...
آخرین دیدگاهها