این روزها در آبادی «معدن آباد» قیمت زمین ها سرسام آور بالا رفته است؛ به گونه ای که به ندرت زمین مرغوبی بدست می آید؛ به همین جهت همه در حجره کدخدا جمع شدند و هر کس حرفی می زد و «میرزای منشی» هم سیاه قلمی می زد؛ تا این که کدخدا سینه صاف کرد و گفت: جمعیت معدن آباد زیاد شده است نه به واسطه تولد که به دلیل مهاجرین جویای کار؛ به گونه ایی که منزل اجاره ایی یا خریدنی کم شده است! ما باید فکری برداریم و مساله را حل نماییم و رو کرد به نماینده دیوان «نفقات» (امور ساختماني و باغباني) و از او پرسید: رای واندیشه تو چیست؟ گفت: سر کدخدا به سلامت باد! نظر من، نظر شماست؛ باید فکری بکنیم! همه گفتند: احسن! مرحبا! کدخدا هم نگاهی به «محتسب» کرد که یکی از وظایفش نظارت بر امور شهر بود. او هم گفت باید فکری اندیشید و باز همگان گفتند: مرحبا! چه نیکو گفتی! کدخدا نگاهی به نماینده دیوان «استیفا» کرد که کار دخل و خرج آبادی بر عهده او بود؛ او هم مانند دو نفر قبلی گفت؛ آری! باید کاری کرد کارستان تا جوانان؛ از لحاظ خانه و زمین در تنگنا نباشند؛ خلاصه این که کدخدا به هر کدام از نمایندگان دیوان ها که نگاه می کرد، همه می گفتند: باید کاری کرد، این بود که جلسه به اتمام رسید و مشخص نشد که چه کسی باید بر نرخ زمین ها آبادی نظارت داشته باشد و چه کسی به فکر رفع مشکلات جوانان آبادی که بسیاری از آنها دنبال خانه و سرپناهی می گشتند، باشد!
علاقه به سگ گردانی نتیجه تهاجم فرهنگی
به گزارش هفته نامه افق کویر، برخی از