با گذشت زمان و هجوم مدرنيته به دنياي سنتي، آداب و رسوم كهن، كم كم گوشه نشين و به دست فراموشي سپرده شده اند به گونه ای که هم اكنون با رشد سريع وسایل ارتباط جمعي و ورود آنها به جمع خانواده ها، نه تنها نسل جديد، بلكه نسل هاي قبل نيز تمايل چنداني به انجام آداب و رسوم گذشته ندارند و برخي از آنها را تنها خرافه اي بيش نمي پندارند.
هر چند عده اي نيز با يادآوري برخي از رسوم گذشته حسرت فراموش شدن آنها را مي خورند، ولي با سرعت دنياي مدرن، كاري از دست اين عده نيز بر نمي آيد.
یکی از این سنت ها که در شهرستان ما اجرا می شد؛ سنت “مهره و دوره” بود. در قدیم الایام که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، زن ها برای این که فال بگیرند، فال “مهره و دوره” را اجرا می کردند. این مراسم آخرین پنج شنبه ماه صفر در منزل یکی از آشنایان برگزار می شد، همسایه ها قبل از زمان اجرا فال؛ مهره های رنگی، سوزن قفلی، گیره و…. را به خانه همسایه تحویل می دادند، این مهره ها را درون دوره(کوزه) ریخته، آب سه چاه که شامل آب هنیه، خیر آباد و ده تگ می شد ، بر روی مهره های داخل کوزه ریخته، درب آن را با تکه ای از آینه می پوشاندند و درون تنور رو بر قبله می گذاشتند تا پنج شنبه آخر ماه صفر فرا برسد.
پنج شنبه آخر سال زن ها، اطراف هم گرد می آمدند و هر شخص به نوبت شعری را می سرود، یک دختر بچه نابالغ نیز مهره ای را از درون کوزه بر می داشت، هر شعری که برای آن مهره رقم می خورد، فال آن فرد محسوب می شد.
یکی از افرادی که آن زمان در این رسم و رسومات شرکت می کرده است گفت: در آن دوران برادر بزرگترم می خواست به سربازی برود، مادرم مهره ای به من داد، آن را تحویل صاحب خانه ای که در آن فال اجرا می شد دادم، زمان برگزاری فال، من نیز برای دریافت پاسخ فال رفتم، شعری که برای فال من آمد این بود:
لب سرچشمه رسیدم ماه به سر زد
امیرالمؤمنین دست به کمر زد
امیر المؤمنین ای شاه مظلوم
دل ناشاد ما را شاد بگردان
وقتی پاسخ فال را برای مادرم بردم، مادرم گفت: برادرت سربازی نمی رود. بعد از مدتی برادرم را سربازی بردند و بعد از دو ماه آموزشی معاف شد، چون مردم اعتقاد داشتند، فال نیز به حقیقت می پیوست.
پاسخ یکی دیگر از افرادی که در آنجا حضور داشت و برای پسرش نیت کرده بود این شعر آمد:
لب بوم اومدی، گل خنده کردی
نگاه بر زلف بور بنده کردی
الهی زلف بور آتش بگیره
مرا از خانه مان بر کَنده کردی
به ناگاه زن ناراحت شد و گفت: پسر مرا به سربازی میبرند، بعد از دو ماه ، پسرش به سربازی رفت و دو سال نیز خدمت نمود.
شایان ذکر است در آن زمان که وسایل سرگرمی مثل تلویزیون و فضای مجازی نبود مردم خود را با این آداب و رسوم سرگرم می کردند و برای هر مسئله ای اعم از ازدواج، مشکلات پیشرو، سربازی و … فال می گرفتند و به این فال نیز اعتقاد داشتند.
معصومه غلامرضاپور