پرونده ایی بسیار سخت و پیچیده

پنجشنبه هفته گذشته برخی از اعضای تحریریه هفته نامه افق کویر با حضور در جمع خانواده مقتول “نجمه طالعی” گفتگویی ویژه با بستگان آن مرحومه انجام دادند. دختر جوان بیست ساله ایی که ناگهان جسد او را در خانه ایی نیمه ساز در حوالی خانه پدریش، پیدا شد. پلیس با جدیت تمام تلاش کرد تا با استفاده از قراین و شواهد مجرم یا مجرمان را شناسایی کند؛ اما تا این لحظه نامادری او قتل را عهده دار شده است. اهالی روستای مبارکه بافق در اعتراضاتی مکرر خواستار قصاص و شناسایی قاتل یا قاتلین و نیز رسیدگی خارج از نوبت به این پرونده شدند. نجمه طالعی در بین اهالی این روستا به «دختر شبنم» نامگذاری شد.
هفته نامه افق کویر با خواهر مقتول و بستگان نزدیکش گفتگویی یک ساعت و نیم انجام داده است که مشروح آن را خواهید خواند. خانواده این مقتول این گزارش را فصل الختامی برای برخی از شایعات می دانند.
پرونده ایی بسیار سخت و پیچیده


«رضا برزگری» پسرخاله نجمه و پیگیر پرونده گفت: الحمدا… این پرونده روند رو به رشدی دارد و روز به روز تکمیل تر می شود.
وی افزود: مسئولین پیگیر هستند و یک سری اطلاعات جدیدی کشف شده است که نمی توانم آنها را بیان کنم و بازپرس درحال کار بر روی پرونده است تا به نتیجه مثمرثمری برسد. به گفته بازپرس پرونده؛ این پرونده بسیار سخت و پیچیده است.
وی درحالی که از برخی رسانه ها به خاطر درج اخبار غیر واقع شدیدا گلایمند بود، تصریح کرد: برخی از رسانه ها با درج این اخبار قصد بازی با حیثیت مقتول را داشتند.
وی با ذکر نام این رسانه ها گفت: از این سایتها شکایت کردیم و پیگیر هستیم تا خدای ناخواسته حیثیت آن مرحوم پایمال نشود!
وی ادامه داد: قاتل پیدا شده، ولی هنوز قاتلین اصلی مشخص نشدند و پیگیر هستند تا فرد یا افرادی که در این قتل دست داشته اند را پیدا کنند؛ چراکه معتقد هستند قتل کار یک نفر نبوده و نامادری به تنهایی مرتکب این قتل نشده است!
مردم را به آرامش دعوت می کنم
پسر خاله مقتول تصریح کرد: تنها کاری که می توانیم انجام بدهیم این است که مردم را به آرامش دعوت کنیم تا دست به کاری که به ضرر پرونده تمام بشود، نزنند. سرنخ هایی وجود داشته است که متأسفانه بعضی ها سوء استفاده کردند و سرنخ هایی را در این پرونده از دست داده ایم.
برخی سرنخ ها از بین رفته است
وی با بیان اینکه مردم الحمدا… همکاری لازم را تا به الآن داشتند و کمیته بررسی از سوی مردم با حضور چند نماینده تشکیل شده افزود: قاتل یا قاتلین مقتول را در خانه نیمه ساز خاک کردند و می دانستند این ساختمان ساخت و ساز دارد و قصد داشتند جسد را جابجا کنند؛ حتماً اثرات و سرنخهایی از خود به جا گذاشتند؛ چراکه وزن مقتول ۶۲ کیلوگرم بوده است و پس از مرگ وزن آنطور که می گوینددو برابر می شود. قاتل برای جابجایی این جسد؛ حتماً او را به خاک کشیده است و هنگام تجمع مردم سوءاستفاده کننده ها، اثر و آثار جرم را از بین برده اند. درختی بیرون از منزل بوده که شاخه های آن را شکستند؛ زمانیکه جنازه را حمل کردیم یک تار مو در سر مقتول نبود؛ تمام موها را هنگام خاک کش کردن کشیده بودند، از کجا معلوم در همین شاخه های درختی که شکسته شده، موهای مقتول نبوده باشد! با تجمع دو هزار نفری مردم همه این سرنخها از بین رفته است.
پرونده به مرکز استان ارسال گردد
وی از مسئولین درخواست کرد هرچه زودتر تکلیف پرونده را روشن کنند و ادامه داد: پرونده هنوز به مرکز استان(یزد) ارسال نشده؛ هرچه زودتر پرونده به استان ارسال شود تا زودتر بتوانیم وکیل برای پرونده اختیار کنیم. هزینه وکیل را فامیل با هم قرار گذاشتند پرداخت کنند تا خون آن مرحومه پایمال نشود.
وی در ادامه درخصوص زندگی شادروان نجمه طالعی گفت: سه ساله بود که مادرش فوت کرد و پنج ساله بود که پدرش ازدواج می کند، تا دوم راهنمایی تحصیل کرده و ۱۷ سال نامادری بالای سرش بوده است.
تناقضات دوگانه
برزگری درخصوص رفتار نامادری با آن دختر گفت: به ما می گفتند نامادری خوب است، ولی کلاً ترک فامیل شده بود، نمی گذاشتند رفت و آمدی با فامیل داشته باشد. نجمه به این سن رسیده بود، حتی تلفن همراه نداشت و با بیرون هیچ ارتباطی! درصورتیکی وقتی می گفتند فرار کرده نامه ای را به ما نشان دادند که در بازپرسی ها مشخص شد خط نجمه نیست. وی در این نامه نوشته بود که از خانواده مادری و پدری ام راضی نیستم! همان موقع این سؤال برای ما پیش آمد که اگر از زندگی با نامادری اش راضی بوده پس چرا فرار کرده است؟!
پدر، نامادری و خواهرزن همچنان در زندان هستند
وی از مردم درخواست کرد از هرگونه شایعه پراکنی خودداری کنند و افزود: تا به امروز پدر، نامادری و خواهرزن در زندان هستند و هیچکدام با قید وثیقه آزاد نشدند. گفته شده خواهر زن با قید وثیقه ۵۷۰ میلیون تومانی می تواند آزاد شود، ولی هنوز کسی وثیقه نگذاشته است. غلامرضا هم ممنوع ملاقات می باشد.
قدردانی از مردم و مسئولان
وی تصریح کرد: در پایان جادارد از مردم که در این شرایط بحرانی و سخت با ما همکاری و همراهی کردند و اعتراضشان را با آرامش و بدون حاشیه ابراز داشتند تشکر نمایم و از کلیه مسئولین به خاطر پیگیری این پرونده تشکر می کنم.
نجمه گوشه گیر بود و با من زیاد صحبت نمی کرد


«زهرا طالعی» خواهر مقتوله گفت: یکسال پس از فوت مادرم ازدواج کردم سپس پدرم ازدواج کرد.
وی درخصوص زندگی مقتوله افزود: نجمه گوشه گیر بود و با من زیاد صحبت نمی کرد؛ یکی دوبار هم که درباره آزار و اذیتهایی که می شد با من صحبت کرد به پدرم اطلاع دادم ، ولی پدرم قانع نشد و از نامادری و خواهرش دفاع کرد، پس از آن اجازه نداد نجمه به منزل ما بیاید؛ وقتی به منزل پدرم می رفتم مثل یک مهمان رسمی با هم برخورد می کردیم، نجمه مهمان نواز بود و همیشه خودش از من پذیرایی می کرد، ولی رابطه ما صمیمی نبود و می ترسید با من راحت باشد.
پدر سالار
زهرا درخصوص رابطه خود با پدر گفت: با پدرم نمی توانستم راحت صحبت کنم و حرفهایم را قبول نداشت!
وی درخصوص نحوه رفتار نامادری با مقتوله تصریح کرد: در مقابل ما رفتارش خوب بود و اصلاً حرفی نمی زد، ولی چند دفعه نجمه به من گفت: فاطمه( خواهرنامادری) که ۱۳ سال از او بزرگترهست اذیتش می کند، کتکش می زند و موهای سرش را می کشد همه این صحبتها مربوط به سه سال گذشته است، چون رابطه اش پس از اینکه به پدرم این موضوع را اطلاع دادم با خانه ما قطع شد.
نگذاشتند درس بخواند
وی درمورد ترک تحصیل نجمه افزود: اینطور که می گفتند خود نجمه تمایلی به درس خواندن نداشته است، ولی تنها زمانیکه شاد و سرزنده بود دوره تحصیلش بود؛نگذاشتند درس بخواند.
حتی تلفن همراه هم نداشت
خواهرمقتول در پاسخ به این پرسش که به نظرتان پدر چه میزان به خواسته های نجمه رسیدگی می کرد و آیا امکانات رفاهی در اختیار مرحومه قرار می داد؟ گفت: امکانات زیادی نداشت، حتی تلفن همراهی که همه دارند را قبول دار نشده بود برایش بگیرد با اینکه چند دفعه خود نجمه درخواست کرده بود تا برایش تلفن همراه بخرد.
گفتند خواهرت پیدا شده است
وی درپاسخ به این پرسش که چگونه متوجه شدید نجمه گمشده است؟ افزود: روز چهارشنبه ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه بود که برادرم درب خانه ما آمد و رفت، شوهرم شک کرد و گفت حمید هرگز این موقع روز درب خانه ما نمی آمد. ده دقیقه بعد بازگشت و گفت بیا داخل ماشین می خواهم درباره موضوعی با تو صحبت کنم. آنجا بود که متوجه شدم نجمه گم شده، ولی باورم نمی شد، چون مظلوم بود و هیچکس قبولدار نمی شد که فرار کرده باشد. همانجا بود که گفتم اگر بابا نجمه را عروس می کرد این اتفاق نمی افتاد، ولی بازهم باورم نمی شد که این کار را کرده باشد. همه جا را گشتیم، ولی هیچ کجا نبود با پدرم که تماس گرفتم گفتم نجمه با هیچکس ارتباط نداشته است، حتی تلفن همراه نداشت چطور فرار کرده است؟! او در پاسخ گفت؛ وقتی آمد از خودش بپرس! ناراحت شد و تلفن را قطع کرد. یکشنبه بعد از ظهر بود که با ما تماس گرفتند و اطلاع دادند آمبولانس درب خانه پدرم آمده؛ وقتی رفتم گفتند خواهرت پیدا شده است!
دوست دارم بدانم انگیزه قتل چه بوده است
وی در ادامه از دستگاه قضایی درخواست کرد این پرونده هرچه سریع تر پیگیری شود تا قاتل یا قاتلین آن مشخص و به سزای اعمالشان برسند و دوست دارم از آنها بپرسم انگیزه شان از کشتن خواهر مظلوم من چه بوده است؟!
رسانه ها صداقت داشته باشند
زهرا همچنین ضمن تشکر از ابراز همدردی مردم از آنها درخواست کردشایعه پراکنی نکنند و از رسانه ها درخواست کرد در انتقال اطلاعات صداقت داشته باشند و تصریح کرد: سایت رکنا از زبان من نوشته بود که شاید پدرم در این قتل دست داشته است، ولی من این حرف را نزدم و فقط گفته بودم پدرم زندان است، ولی نمی دانم به چه علت؟!
نجمه را برای پسرم خواستگاری کرده بودم

«حیات انغوزه ای» خاله نجمه گفت: ۵ سال صبر کردم تا نجمه بزرگ شود و برای پسرم خواستگاری اش کنم. یک سال و سه ماه پیش که برای خواستگاری به منزل غلامرضا رفته بودم نامادری اش در آشپزخانه بود و پدرش در اتاق استراحت می کرد! نجمه کنارم ایستاده بود، آهسته گفتم: خاله برای تو آمدم خواستگاری! خنده ای کرد و حرفی نزد. تا اینکه نامادری برای ما چای و میوه آورد و غلامرضا نیز آن موقع حضور داشت. گفتم: نجمه آمدم تا تو را برای احمدم خواستگاری کنم، نظرت درمورد پسرم چه هست؟ نجمه دستهایش را به هم فشار داد و درحالیکه می ترسید گفت: قصد ازدواج ندارم. به او گفتیم: خاله ما برای تو آمدیم اگر حرفی نداری فکرهایت را بکن و پاسخ بده! غلامرضا درحالیکه دستهایش را از هم باز کرده و عصبانی بود گفت: فکر ندارد گفت که نه! پس از آن دیگر حرفی نزدیم و بیرون آمدیم. پس از چند روز دخترم همراه با یکی دیگر از خانمها به منزل غلامرضا رفت؛ دخترم عکس پسرم را به نجمه نشان داده و از او پرسیده بود که آیا برادرم را می پسندی؟ نجمه باخنده قبول می کند. همان موقع خواهر زن غلامرضا به او زنگ می زند و می گوید: دختر خاله نجمه به منزل ما آمده و عکسهای مستهجن نشانش می دهد؛ وقتی دخترم به خانه برگشته بود غلامرضا با او تماس گرفته و جنگ و دعوا کرده بود.
همه ریش سفیدهای مبارکه را واسطه قرار دادم
برای اینکه نظر غلامرضا را نسبت به پسرم جلب کنم همه ریش سفیدهای مبارکه را واسطه قرار دادم تا اینکه برادرم به غلامرضا گفته بود حیات پسرش را به خاطر تو داماد نکرده او هم در پاسخ گفته بود به هرکس دیگری دخترم را بدهم به حیات دختر نمی دهم. پس از این ماجرا برای پسرم به خواستگاری رفتم و حرفهایشان را نیز با هم زده بودند. تا اینکه نجمه به برادرش پیغام داده بود که به خاله بگویید یکسال دیگر صبر کند، خودم شناسنامه ام را بر می دارم و نزد شما می آیم.گفتم برای پسرم خواستگاری رفتم و همه چیز تمام شده، نجمه وقتی این را فهمیده بود گریه و زاری کرده و نامادری با او بدرفتاری می کند که چرا گریه می کنی؟ خبر داشتم که نامادری اذیتش می کند؛ وقتی معترض می شدیم می گفت: در پر قو بزرگش می کند، آخرش هم اینطور شد.
دوشب از گمشدن نجمه می گذشت
وی افزود: دوشب از گمشدن نجمه می گذشت که به درب منزل غلامرضا رفتم نامادری درب را باز کرد و گفت غلامرضا به صحرا رفته است؛ وقتی پرسیدم از نجمه خبری دارید یا نه؟ گفت خبری نداریم. دوشب پیش گفته می خواهد بی سحری روزه شود. صبح صدای درب توری هال را شنیدم، ولی متوجه نشدم نجمه بیرون رفته است و در نامه ای که نوشته، گفته با مرد ۴۲ ساله ای همراه با چادرسفید، چادر مشکی،شناسنامه، عکس و ۴۰۰ هزارتومان پول فرار کرده است و دیگر دنبال من نگردید. اعظم(نامادری) در همین حین گفت هرکس که می گوید من نامادری خوبی نبودم حواله اش می کنم به حضرت عباس(ع) من هم گفتم آمین! ما هم گفتیم هرکس باعث و بانی فرار این بچه شده حواله اش به حضرت عباس(ع) او هم گفت آمین!
ما انتقاممان را گرفتیم
ظهر روز بعد زهرا خواهر نجمه زنگ من زد و گفت خاله شما درب خانه ما رفتید؟ گفتم بله و ماجرا را برایش تعریف کردم. اعظم همه حرفهایی را که خودش به من زده بود از زبان من برای غلامرضا بازگو کرده بود به خاطر همین قرآن را واسطه قرار دادم که من این حرفها را نزدم. شب همان روز فامیل گفتند برویم منزل غلامرضا؛ وقتی رفتیم خواهر بزرگترم گفت: غلامرضا با نجمه دعوا کردید؟ کجا رفته؟ او هم در پاسخ گفت کف دستم را که بو نکردم، نمی دانم کجاست؟ گفتم چطور زنت می گوید با مرد ۴۲ ساله ای فرار کرده گفت: نه! زنم گفته با دختر ۱۵ الی ۱۶ ساله فرار کرده گفتم: نجمه با هیچ کس ارتباط نداشته دوست و رفیقش کجا بوده؟! آن موقع نامادری از آشپزخانه بیرون نیامد و حرفی هم نزد! تا اینکه روز بعد یکی به زهرا پیام داده بود که ” بگردید بگردید ما انتقاممان را گرفتیم، شما هم بگردید تا جانتان در بیاید، بی شرفهای بی حیا” همان موقع به ستاد نیروی انتظامی مراجعه کردیم و شماره موبایل را فوراً شناسایی کردند.
وی تصریح کرد: دلم می خواهد فقط ده دقیقه با غلامرضا ملاقات داشته باشم و بگویم تو مرد نبودی برای دخترت؛ چرا دختر ۲۱ ساله را زیردست نامادری انداختی ؟ چرا عروسش نکردی؟
نجمه خواستگارهای زیادی داشت

 

در ادامه خاله بزرگتر نجمه گفت: شبی که با فامیل نزد غلامرضا رفته بودیم گفتم دخترت چند روز است که گمشده چطور شما متوجه نشدید و هر روز یک داستان تعریف می کنید؟ گفت: وقتی فرار کرده پتو را روی متکا(بالشت) کشیده و رفته؛ درحالیکه گریه می کردم از خانه غلامرضا بیرون آمدم؛ غلامرضا گفت: نجمه در نامه ای که نوشته گفته هیچکدام از فامیلهای مادری و پدری ام را قبول ندارم!
وی افزود: نجمه خواستگارهای زیادی داشت هرموقع به پدرش می گفتیم در پاسخ می گفت ۲۰ ساله که شد عروسش می کنم.
امکانات رفاهی نجمه بسیار کم بود
در ادامه یکی از بستگان مقتول که تمایلی به معرفی خود نداشت گفت: امکانات رفاهی نجمه بسیار کم بود، حتی لباسهای نجمه مطابق سنش نبود و همانند دختر بیست ساله لباس نمی پوشید لباسهای نامادری و خواهر زن را سانت گرفته و به او می پوشاندند.

محمد حسین تشکری- اکرم عباسی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

در اوج ناامیدی پیروز مسابقه شدم

 به گزارش هفته نامه افق کویر:خبرنگار ما در