سرگرمی

سرگرمی

«ممل» گفت: هوای آبادی خیلی گرم شده و انگار از آسمان آتش می بارد؛ خدا رحمی به حال ما کند که اگر این گرمی ادامه داشته باشد محصولات ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیده اید که در آبادی؛ «بلدیه چی» زنگش کر شده است، از او بوی و بری نمی آید! «آقاتقی» گفت: حتما کف گیر آن به ...

«ممل» در حالی که پرونده فرزندش را در دست گرفته بود. خوشحال به مکتب خانه آبادی وارد شد. آخر هرجا رفته بود برای ثبت نام، از او شهریه ...

«ممل» این دو بیت شعر حضرت سعدی را زیر لب زمزمه می کرد و می گفت: آن شنیدستی که در اقصای اغور بارسالاری بیفتاد از ستور گفت چشم ...

روزی روزگاری«مش رمضون» که از روستا برای اولین بار به شهرمی رفت باخود خروسی برد تا وقتی به خانه رفیق قدیمی اش رسید،پیشکش او کند. همبازی دوران کودکی ...

«آقاتقی» به ممل گفت: شنیده ام که کارگزار معدن آباد طرحی بنیان نهاده است، که اراضی بالا دست آبادی را با هدف ساخت و ساز و توسعه تملک ...

سلام و خسته‌ نباشید؛ قابل توجه فرماندار، بخشدار، دهیار، اعضای شورای اسلامی مبارکه و رئیس اداره آب و فاضلاب شهرستان؛ از اول سال جدید نزدیک به پنج ، ...

” ممل ” با صدای بلند گفت: ایها الناس! این چه روزگاری شده است!چرا مردمان چنین شده اند!برای چه ” کدخدا” کلاه اعیانی به سر می کند! هنوز ...

«ممل»گفت: شکر خدا باران در آبادی معدن آباد به نسبت سالیان پیش باریدن گرفت و بهتر شد و اهل آبادی بهار و بوی خوش آن را استشمام نمودند! ...

آورده اند که در آبادی «معدن آباد» جمعی از کارگران دست از کار کشیدند که ایها الناس بیایید و ببینید که حق و حقوق ما را از سفره ...