سرگرمی

سرگرمی

در میان برخی از جوانان آبادی بگو و مگو هست که آبادی پایین دست قصد دارد تا جاده ایی دوبانده به آبادی خود می کشاند! «ممل» به «آقاتقی» ...

آفتاب در «معدن آباد» بسیار تند می تابید. به گونه ایی که در آفتاب ماندن همانا و سوختن همانا! جرات این که ظهرهنگام در آبادی قدمی بزنی نداشتی! ...

ممل بر حسب اتفاق گذرش به دارالتعلیم آبادی افتاد و بعد خدمت آقاتقی رسید و عرض کرد: برای امری به دارالتعلیم رفتم و مشاهده کردم جماعت نسوان سکان ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» شنیده اید که رئیس «محبس خانه» زندانی برای «آبادی» در نظر گرفته است! «آقاتقی» گفت: خوب هست! چرا که شنیدم تخلف و جرم و جنایت ...

«ممل»گفت: «آقاتقی» چندی است آبادی همجوار مدعی شده که معدنی که در آبادی ما هست مال آنها می باشد! انجمن آبادی که از ریش سفیدان تشکیل شده سکوت ...

هوا گرم بود به گونه ای که کمتر کسی را می دیدی که برای کار مهمی بیرون نرفته باشد برای همین رفت و آمد در «معدن آباد» کمتر ...

«ممل» گفت «آقاتقی» حال و روز قیمت ها در «معدن آباد» که لحظه به لحظه شده؛ هر وقت «بوقچی» می گوید: قیمت ها افزایش نباید داشته باشد؛هنوز نگفته، ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» در آبادی «معدن آباد» چه خبر است که اینقدر افراد مهاجر از دور و نزدیک آمده اند؛ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ آقاتقی گفت: لابد ...

در قهوه خانه آبادی خبر مهم این بود که بلاخره رئیس معدن آباد گفته است که ایهاالناس! بیایید و مطالبات خود را از ما بستانید که حساب ما ...

«ممل» گفت: «آقاتقی» این چه سیاق و روشی است که در «معدن آباد» وجود دارد؟ آقاتقی گفت: چطور؟ ممل گفت: از قضا «رئیس معدن آباد» استعفا داده؛ یعنی ...