مگر فناوری را از «چین و ماچین» نیاوردند!

«میزرا بنویس» معدن آباد آنچه را که باید بگوید و بنویسد نه می گوید و نه می نویسد! این جمله «ممل» بود که داشت با «آقاتقی» می گفت و گله و شکایت می کرد از میرزابنویس آبادی که الا ماشاا… یکی دو تا هم نیستند! ممل می گفت: میرزا را «معدن آباد» دینار می دهد تا همه چیز را ننویسد؛ ولی مگر می شود، میرزا خبر از معدن آباد نداشته باشد که چقدر فروش سنگ زیاد شده یا کم شده! اصلا چرا فلان کارخانه که می بایست در وقت مقرر احداث بشود تا چرخ آبادی بهتر بچرخد چرا درست و سر و پا نشده ؟ نکته دیگر چرا فلان کارخانه که کمک کار تولید سنگ بود الان کار نمی کند؛ مگر فناوری یا همان تکنولوژی آن را از «چین و ماچین» نیاوردند و کلی سفر خارجی و ماموریت نرفته اند و نگفته اند ما باید به چین و ماچین برویم و فناوری آنها را یاد بگیریم و به شما آموزش بدهیم! پس کو؟ کجا رفت؟ چه شد؟آقاتقی گفت: آرام باش! همه اینها که گفتی درست؛ ولی تا خود کارگران نجنبند و مسئولین معدن آباد نخواهند، اینها حل نخواهد شد. درست هست که معدن آباد دور از آبادیهای بزرگ هست؛ ولی گنجینه ایی از سنگ ها هست! این است که تا « نگرید طفل کی نوشد لبن »

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

برنامه ها واقدامات کمیته امداد شهرستان بافق در سال ۱۴۰۲

به گزارش هفته نامه افق کویر، ابوالقاسم طلایی