به بهانه سالروز بازگشت «آزادگان» به میهن گفتگو با آزاده بافقی

به گزارش هفته نامه افق کویر ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه آزادگان ایرانی پس از سال ها اسارات در زندان های رژیم بعث عراق با ورود به کشور به جمع خانواده های خود بازگشتند
برای گرامی داشت این روز گفتگویی با یکی از آزادگان بافقی انجام شد که در ادامه می خوانید:

افق کویرخودتان را معرفی کنید؟
علی فتوحی هستم،آزاده و جانباز،متولد سال ۱۳۴۷ و در حال حاضر بازنشسته شرکت سنگ آهن مرکزی می باشم.
افق کویر چه سالی به جبهه اعزام شدید؟
سیزده آبان ۱۳۶۳، در سن ۱۶ سالگی، به مناسبت روز دانش آموز به همراه دوستان داوطلب، به جبهه اعزام شدیم
افق کویر برخورد خانواده هنگام اعزام به جبهه چگونه بود؟
با توجه به اینکه درآن زمان برادر بزرگترم خدمت سربازی را در جبهه های غرب می گذراند، در ابتدا خانواده سخت مخالف کردند؛ ولی بالاخره توانستم آنها را راضی کنم
افق کویر خاطره ای از زمان حضورتان درجبهه توضیح دهید؟
بیش از چهار ماه حضور در جبهه و گذراندن دوره های سخت آموزشی، در عملیات بدر در تاریخ ۱۹ اسفند ۶۳ شرکت کردم و روز ۲۳ اسفند ۶۳ در شرق دجله مجروح و به اسارات نیروهای عراقی درآمدم.
افق کویر چگونه خانواده شما از اسارات شما با خبر شدند؟
ابتدا از طریق رادیو فارسی عراق و سپس با نامه به خانواده اطلاع دادم که اسیر شدم.
افق کویر خاطره ای از ایام اسارت بیان کنید؟
عراقی ها چون می دانستند، در ایام محرم عزاداری امام حسین(ع) را برگزار می کنیم، هر ساله در این ایام برای جلوگیری از انجام مراسمات به گفته خودشان نوعی واکسن به اسرا ترزیق می کردند،نحوه ترزیق بدین صورت بود که اسرا را در محوطه اردوگاه صف می کردندو سرنگ بزرگی را پر و با یک سرسوزن مشترک بدون مواد ضدعفونی به ده الی ۱۵ نفر واکسن را ترزیق می کردند، بعد از ترزیق محل آمپول ورم و باعث تب و لرز شدید می شد؛ اما با این حال اسرا مراسم عزاداری را برگزار می کردند، دشمن با کابل و با توم به آسایشگاه می آمد، اسرا را مورد ضرب و شتم قرار می داد و عده ای را هم به زندان انفرادی منتقل می کرد.
افق کویر رفتار دشمن در زمان اسارت با شما چگونه بود؟
دشمن که به پشتوانه کشورهای عربی و غربی آمده بود که نظام نوپای جمهوری اسلامی و ایران عزیز را از بین ببرد، وقتی با مقاومت جوانان و مردم شجاع نتواسته بود به مقصود خود برسد، بسیار سخت و وحشیانه بود.
افق کویر در دوران اسارت خورد و خوارکتان چطور بود؟
غذای بخور و نمیری می دادند، مثلاً ۶۶ ماه، هر روز صبح یک نوع آش و گوشتهای یخی دو سال پیش را به خورد اسرا می دادند.
افق کویر در چه تاریخی آزاد شدید و مدت اسارت شما چند سال بود و در آن زمان چه احساسی داشتید؟
در تاریخ ۱ شهریور ۱۳۶۹ به وطن بازگشتم، آن زمان ۲۳ ساله بودم، به مدت ۵ و نیم اسیر بودم، خوشحال بودم انگار که تازه متولد شده ام.
افق کویر در حال حاضر با همرزمانتان ارتباط دارید؟
بله، دوستانی که در اردوگاه های عراق با هم اسیر بودیم در همایش های سالیانه و رفت وآمد خانوادگی با آنها دیدار می کنم.
افق کویر در آن زمان چند تن از همرزمان شما شهید شدند؟
۱۵ نفر، چه در عملیات بدر و یا در عملیات های دیگر شهید شدند.
افق کویر چه درسی از جبهه گرفتید؟
اخلاص، از خودگذشتگی، صداقت
افق کویر اگر دوباره جنگ شود، آیا حاضرید به جنگ بروید؟
برای دفاع از مقدسات و کشور و ناموس وظیفه است
افق کویر از حال و هوای استقبال مردم بگویید؟
همان گونه که ما به خاطر آزادی خوشحال بودیم، مردم عزیز روزهای خوب و خوشی را به یادگار گذاشتند
افق کویر تلخ ترین و شیرین ترین خاطره در زمان شما چه بود؟
تلخ ترین خاطره: رحلت امام خمینی(ره).شیرین خاطره: آزادی از اسارت
افق کویر یک دعا برای جوانان؟
عاقبت به خیری و سلامتی
افق کویر جوانان امروز با جوانان زمان شما چه تفاوتی دارند؟
جوانان نسل ما با کمترین امکانات بیشترین بهره برداری را با قناعت و پشتکار بدست می آوردند.
افق کویر چه توصیه ای به جوانان دارید؟
جوانان یکی از بازوان پیشرفت جامعه می باشند، می بایست باسرمایه گذاری بر این قشر به زنده کردن امید در آن ها آینده خوبی را برای کشور رقم زد.
افق کویرسخن پایانی؟
از هفته نامه افق کویر و همکاران تان تقدیر و تشکر می کنم.

معصومه غلامرضاپور

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

برنامه ها واقدامات کمیته امداد شهرستان بافق در سال ۱۴۰۲

به گزارش هفته نامه افق کویر، ابوالقاسم طلایی