آمدن تو و رفتن من!

به گزارش هفته نامه افق کویر ؛ صحنه زندگی ما با خاطره‏‎هایی سرشار از گذشت و ایثار، گره خورده است. در اطراف ما، هنرمندانی هستند که عمری پروانه بودن را حتی با شرارت شمع و باغبانی را حتی با تلخی تیغ، عمیق زندگی کرده‎‏اند. آنان تمام شدن را به بهای ساختن و سوختن را به قیمت شادی بخشیدن اندوخته‎اند.خبرنگار ما؛ به سراغ خانواده شهید والامقام”حسین خدابخشی موری آباد” رفته و با پدر شهید گفتگویی انجام داده است. که در ادامه می خوانید:

افق  کویر : لطفا خودتان را معرفی کنید؟ شهید فرزند چندم خانواده بود؟
“محمد خدابخشی” پدر شهید “حسین خدابخشی” فرزند اول خانواده بود.

افق کویر: از خصوصیات اخلاقی شهید برایمان بگویید؟
حسین خوش اخلاق و بسیار مهربان بود و در فعالیت های فرهنگی و انقلابی خود را، از مسجد روستا آغاز نمود. او هرشب جمعه به زیارت قبور شهدا می رفت و آرزوی شهادت داشت.

افق  کویر: شهید والامقام چه سالی به جبهه رفتند؟
فرزندم برای پیشبرد آرمان مقدس جمهوری اسلامی بسیار تلاش کرد و با فرا رسیدن سن به خدمت سربازی رفت و در کرمان خدمت وظیفه نمود. شور و اشتیاق حسین سبب شد با صدور فرمان امام شهدا، رهسپار جبهه ها شود او در عملیات تیپ کربلا، در منطقه کردستان در ۱۹ شهریورماه ۱۳۶۲ به شهادت رسید.

افق کویر : آخرین باری که شهید به مرخصی آمدند چه حسی داشتید؟ آیا فکر می کردید شهید شود؟
بله؛ آخرین باری که حسین به مرخصی آمد برادر او( مجتبی) به دنیا آمده بود؛ وقتی برادر خود را دید به او گفت: آمدن تو و رفتن من.

افق کویر: یکی از خاطرات شهید را بیان کنید؟
حسین به من گفت ممکن است من شهید شوم سپس به او گفتم اینگونه بیان نکن رو به من کرد و گفت پدر همه رفتن من هم یک روزی خواهم رفت پسرم می دانست که شهید می شود.

افق کویرچه سخنی با مسولین دارید؟
هیچ انتظاری از مسئولین ندارم فقط برای جوانان کار پیدا کنند که بیکار نباشند.

گزارش: حدیثه امیریان

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

۲۸۵ بیمار مبتلا به ایدز در یزد شناسایی شده‌اند

میرزایی، معاون امور بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی یزد: