در بازی زندگی چه نقشی را برعهده می گیریم

به نام نور لا یتناهی
آذر مرادی| گاهی با خودم فکر می کنم کاش می توانستم یک فیلم کوتاه ۱۰۰ ثانیه ای بسازم یا از این آقا هاشم تفکری بافقی که برنامه از لاک جیغ تا خدا را ساخت بخواهم این فیلم را هم بسازد. فیلمی با عنوان قلب تپنده ی خانه فیلمی با دو سکانس متفاوت ولی بازیگرانی ثابت.
سکانس اول : خانه بهم ریخته است. هر چیز گوشه ای افتاده ، هیچ چیز جای خودش نیست . زن خسته است ، گوشه ای لم داده و در موبایلش نگاه می کند و بچه ها هر کدام برای خود مشغول کاری هستند. گهگاهی که صدای یکی از آنها در میاید مادر با عصانیت و تندی می گوید باز چی شده و دوباره به کار خود ادامه می دهد. یک ساعتی می گذرد زن باز هم خسته است حالا احتیاج به کمی استراحت دارد . خانه همچنان نامرتب و بهم ریخته است و باز هم زمان می گذرد. حالا فیلم مورد علاقه اش شروع می شود و لازم است بچه ها ساکت باشند تا مادر در آرامش فیلم دلخواهش را ببیند . فیلم تمام شد. ظهر شده است مادر با عجله ظرفها را می شوید و غذایی می پزد. غذاهای خانه همیشه ساده و یکنواخت است بدون هیچ تزئین و تنوعی .
وقت ناهار دادن بچه هاست . کاری عصبی و وقت گیر ، آنها اصلا به حرف گوش نمی دهند و درست غذا خوردن را یاد نمی گیرند. غذا خورده و نخورده از سر سفره می روند . بعد از ساعتی صدای زنگ خانه به گوش می رسد. پدر خانواده است. بچه ها آیفون را می زنند و او وارد می شود. بچه ها دنبال کار خود هستند. زن گوشه ای دراز کشیده حال برخاستن ندارد، آخر امروز خیلی خسته شده است. سلامی خشک رد و بدل می شود . پدر لباس هایش را در می آورد و خودش به آشپزخانه می رود و غذایش را می خورد . آقا که حسابی خسته است با دیدن وضع خانه خستگی اش دو برابر می شود گوشه ای دراز می کشد، گرچه وقتی هم بیدار می شود با زمان خواب تفاوتی ندارد کلا فضای خانه سرد است . در این خانه خیلی کم صحبت می شود و اگر حرفی زده شود غر غر کردن های مادر است “خسته شده ام ، بچه ها اذیت می کنند ،هر کار می کنی باز خانه همینطوری هست ” بی حالی و سستی مادر خانه به همه اعضای خانه سرایت کرده است. تکاپو و بازی بچه ها هم با سر و صدای پدر و مادر بی حال خانه باید تمام شود ، گرچه بچه ها حرف گوش نمی دهند. پدر ترجیح می دهد بیرون برود. می رود جایی تا کمی تحویلش بگیرند با او حرف بزنند . تا کمی آرامش پیدا کند. زن ناراضی و بی حوصله است .دست بچه ها را می گیرد و به خانه مادرش می رود تا کمی حرف بزند و درد دل کند و از قدرنشناسی های شوهر بگوید
سکانس دوم : مادر خانه سحر خیز است. سر حال و پر انرژیست . همیشه برای کمک به دیگران پیش قدم است. خانه همیشه مرتب است و هر چیز جای مشخص و تعریف شده ای دارد . آمادگی مهمان سر زده هم همیشه هست . مادر زیاد در کارهای خانه به خود فشار نمی آورد . در واقع او مدیر و مدبر است . او از شب قبل می داند که فردا چه کارهایی باید انجام دهد. در برنامه هر روز او چند کار خانه گنجانده شده است تا با آرامش و بدون فشار و خستگی کارهایش را انجام دهد . حتی برنامه غذایی دارند که با همکاری اعضای خانه نوشته می شود و مادر هر روز برای پختن غذا سر در گم نیست. او وقت برای مطالعه ، ورزش ، آموزش بچه ها و بازی با آنها ، درست کردن غذا و کلا امورات منزل و خارج از منزل دارد. مادر هنگام شنیدن اذان بی تاب می شود و هر کاری داشته باشد برای خواندن نماز اول وقت کنار می گذارد . او هر روز سوره هایی از قرآن را می خواند و تقدیم به اموات و درگذشتگان می کند. زمانی که پدر از سر کار به خانه میاید بچه ها از شوق دیدن او حتی اگر خواب هم باشند با صدای زنگ بر می خیزند. همه جلوی در جمع می شوند پدر با تک تک اعضاء خانه سلام می کند، دست می دهد و روبوسی می کند. آنها با شادی سر سفره می روند و در پهن کردن و جمع کردن سفره همه همکاری دارند. پدر خانه خستگی اش با دیدن روی گشاده همسر و شادی فرزندان برطرف می شود. آنها خانواده ای خوشبختند . نیازهای تک تک اعضاء خانه به درستی پاسخ داده می شود در این خانه روح ایمان جریان دارد و آرامش حکفرماست.
فیلم تمام شد امیدوارم از۱۰۰ ثانیه بیشتر نشود . بازیگران فیلم ثابتند چون خود ما انتخاب می کنیم که در بازی زندگی چه نقشی را به عهده بگیریم. اما فراموش نکنید که نقش اول فیلم مادر است. مادر قلب تپنده ی خانه است. نظام خانواده به نظم مادر وابسته است. لازم نیست همه کتاب های روانشناسی را ورق بزنید تا تربیت بچه ها را یاد بگیرید. خودتان را بسازید . بچه های ما می بینند و یاد می گیرند. اگر سرحال و پر انرژی باشید ، با برنامه و منظم باشید ، مهربان و صمیمی باشید ، مومن و با خدا باشید آنها هم مثل شما می شوند و گرنه هزار چاره و ترفند روانشناسی هم که یاد بگیرید آخر بچه هایتان همان چیزی می شوند که هستید، نه آن چیزی که می خواهید. از جلد تنبلی و رخوت بیرون بیایید و خودتان را به منبع نور و انرژی الهی متصل کنیدکه تمام نشدنی و نا محدود است ، گرچه آمدن عید نوروز و شروع سال جدید آغازی برای تلاش دوباره است اما هر روزتان می تواند نوروز باشد وقتی از خدای منان بخواهید تا حالتان را به احسن حال تغییر بدهد.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش