در بافق، تعداد مشاور کم است

اولیاء و مربیان، مظهر همکاری خانه و مدرسه در امر تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان است و خانه و مدرسه، دو نهاد تربیتی مهم به شمار می رود. مهم ترین عامل در تربیت و رشد فکری و اخلاقی، هماهنگی، هم سویی نظری و عملی میان مربیان و خانواده است.
«ریحانه کارگران»، کارشناسی ارشد «روانشناس بالینی»درباره تأثیر والدین بر کودکان و نوجوان به پرسش های خبرنگار افق کویر پاسخ داد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در تربیت و آموزش فرزند، والدین بیشتر نقش دارد یا مدارس گفت:«باید بگویم که نمی‌شود یکی از این دو را به عنوان نقش اصلی نام برد؛ چون مدرسه و والدین مکمل یکدیگر هستند.

در تربیت فرزند، خانواده بیشتر اهمیت دارد
خانواده نمی تواند هر گونه که بخواهد با فرزندش رفتار کند و از مدرسه انتظار داشته باشدکه ضعف های والدین را بپوشاند.

در آموزش و مطالب درسی، مدرسه نقش مهم تری دارد
وی درباره روش های فرزندپروری افزود:« ۴ سطح در فرزندپروری کودک و نوجوان وجود دارد.
۱)سبک سلطه گرایانه
بیشتر والدین قدیمی که امر و نهی می کردند، کودک از اینکه قدرت اختیار و انتخاب ندارد ابراز نارضایتی می کند و همه انتخاب دست والدین است.
این سبک بدی نیست؛ فقط کودک یا نوجوان با افسردگی، سرخوردگی و کاهش اعتماد به نفس رو به رو می شود.
۲)سبک مقتدرانه
قانون در آن وجود دارد و رابطه بین والد و فرزند، خوب است و فرزند از آن پیروی می کند و راضی است و فرزند تاحدودی حق انتخاب دارد.این سبک بهتر است، چون قانون رعایت می شود و فرد ملزم به رعایت قانون است و از اینکه قدرت انتخاب و اختیار دارد احساس رضایت دارد و آدم مستقل و با اعتماد به نفس به بار می آید.
۳)سبک سهل گیرانه یا آسان گیر
هیچ قانونی وجود ندارد و یا اگر قانونی وجود داشته باشد، قانونی سست و بی پایه است و قدرت انتخاب،در دست فرزند است، کودک یا نوجوان از جامعه انتظار داردکه خواسته های او را رفع کند و جامعه چون دست رد به سینه او می زند باعث می شود کودک یا نوجوان سرخورده شود.
۴)سبک آشفته
ترکیبی از سبک سلطه گرانه و سهل گیرانه است.این سبک از همه بدتر است زیرا کودک با دوگانگی رو به رو می شود، نمی داند چه وقت تنبیه می شود؟ کی والدین سخت گیر می شوند؟ چه زمان آسان گیر و از خطاهای او چشم پوشی می کنند.»
وی در پاسخ به این سوال، چگونه فرزند را به تحصیل تشویق کنیم و وسواس والدین بر درس و نمره، افزود:
درس خواندن، دین و ایمان، هنر و … نباید اجباری باشد، امر و نهی و نصیحت برای چیزی نباید به کار رود.
برای مثال، در دوره ابتدایی، رسالت بزرگ آموزگاران این است که عشق به آموختن را در کودکان پرورش دهند تا کودک دوست داشته باشد علم آموزی کند، نه آموختن از روی اجبار.
از مبلغان دینی، انتظار می رود عشق به دینداری و خدا را در درون نوجوانان و کودکان ایجاد کنند نه با اجبار آنها را امر و نهی کنند. اگر کودکی استعدادهایش توسط والدین و آموزگار کشف شود و در زمینه ای که استعداد دارد کمک و تشویق شود، کودک به دنبال آن می رود و خود را شکوفا می کند.اگر کودک به چیزی علاقه نداشته باشد و به صورت اجبار به وی گوشزد کنند، کودک یا نوجوان علاقه ای به آن نشان نمی دهد؛ برای مثال، در درس و علم و … بیشتر باید کودک به علم آموزی تشویق شوند و به هیچ وجه اجباری روی نمره نباشد. نمره گرایی، کار نادرستی است.

والدین باید فرآیند مدار باشند
یعنی اگر فرزند تلاشی کرد، این تلاش را ارج نهند. اگر فرزند تلاش کرد و نتیجه ای نداد، باید این فرآیندی را که کودک یا نوجوان طی کرده، به آن توجه کنند و برچسب منفی به کودک نزنند.
در بحث فرزند پروری چند خط قرمز وجود دارد: سرزنش، تحقیر، مسخره، مقایسه، امر و نهی و نصیحت افراطی، دعوا و کتک که تاثیر منفی بر کودک دارد و فرزند فکر می کند هیچ توانایی ندارد و پیشرفتی نمی کند.
کودک خود را توسط برچسبی که والد به او می زند می‌شناسد، اگر والدین مدام یک برچسبی به فرزند بزنند ، کودک خود را با این صفات می شناسد و درمانده می شود و هیچ تلاشی برای موفق شدن انجام نمی دهد و خود را بی عرضه می داند.
اگر فرزند کاری انجام داد که بر خلاف قوانین خانواده و مدرسه است باید از محروم سازی استفاده شود، یعنی از یک چیز خوش آیند محروم شود تا یک چیز ناخوشایند به او اراِئه شود.
نقطه عکس درماندگی، امیدواری است.»
وی درباره کودکانی که دچار بیش فعالی هستند و تمرکز ندارند افزود:« بیش فعالی یک اختلال روانی است که دارای ۳ مولفه است:
۱)پر تحرکی
۲)کاهش توجه و تمرکز
۳)تکانش گری، یعنی حرکات و رفتار های ناگهانی که از کودک سر می زند مانند؛ پرخاشگری.
خانواده ها زمانی می بینند فرزندشان پر تحرک است به او برچسب بیش فعالی می‌زنند، در صورتی که بیش فعال نیستند.
بیش فعالی با یک سری تکنیک ها قابل درمان است.اگر بیش فعالی زیاد باشد، کودک به روانشناس و مصرف دارو نیاز دارد.هیچکدام از داروهای روانپزشکی اعتیاد آور نیست. مردم نباید نسبت به داروها زیاد جبهه بگیرند و فکر کنند این دارو ها اعتیاد آور است. یک سری داروها، فواید آنها بیشتر از عوارض آنهاست.»
وی درباره کودکان لجباز در درس خواندن، گفت:«بعضی از لجبازی ها، به خاطرضعف مدیریت والد و فرزند پروری است.بعضی از لجبازی ها، نشانه ای از یک اختلال در کودک است.»
وی درباره نشستن والد بالای سر کودک تا تکالیفش را انجام دهد،افزود:«این با استقلال یافتن کودک در تضاد است تا به او عادت دهند که نیاز دارد یکی او را همیشه تایید کند.
از اوایل ابتدایی، باید والد فرزند را به خودشان متکی و مستقل کنند .»
وی درباره انگیزه بخشیدن والد به فرزند گفت:«کودک زیر سن مدرسه، از طریق داستان گویی، نمایش عروسکی و … به او انگیزه دهند.
در سنین ابتدایی، از طریق تشویق و تنبیه که بر چارچوب خاصی باشد و تفریط نشود.
نوجوانان از طریق استدلال و صحبت کردن، که هر کدام نیاز به آموزش دارند.»
وی درباره آموزش و پروش گفت:«آموزش یک سری مطالبی است که در کتابها وجود دارد و در طول سال تحصیلی به کودک آموزش داده می شود.
پرورش از نظر تربیتی و روحی و روانی ، با حجم زیادی از دانش آموز و با کمبود که در تعداد معلم و پرسنل دارند بیشتر تلاش خود را دارند انجام می دهند. والدین، از معلم ها انتظار آموزش دارند تا پرورش.»
وی در پایان افزود:«در مدارس، حضور مشاور لازم است ولی در بافق تعداد مشاور مدرسه به شدت کم است، یعنی یک مشاور برای چندین مدرسه باید خدمات بدهد.مدارس باید به صورت جداگانه مشاور داشته باشند.»

سارا شفیعی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش