گفتگو با مادر شهید میرزا مظفر شریعتی: خدایا! هدیه ای بهتر از این نداشتم

 شهادت از برترین واژه های فرهنگ اسلامی و از مقدّس ترین مفاهیم معارف الهی است. شهادت اوج کمال انسان است، آنگاه که انسان تمام هستی خود را یکجا نثار معبود می‌کند و قطرة وجودش به دریای بیکران هستی مطلق می پیوندد.
رسول خدا صلی ا… علیه و آله فرمود: «فوق کلّ ذی برٍّ برٌّ حتی یقتل فی سبیل ا…، فاذا قُتِلَ فی سبیل ا… فلیس فوقه برّ؛: بالاتر از هر خیر و نیکی، خیر و نیکی وجود دارد تا انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از کشته شدن در راه خدا، خیر و نیکی یافت نشود.»
خبرنگار هفته نامه افق کوير در اين شماره به نزد خانواده شهيد میرزا مظفر شریعتی رفته و با مادر شهيد “حاج بی بی معصومه شریعتی ” به گفتگو پرداخت که در ادامه مي‌خوانيد:
افق کویر: در آن زمان ” میرزا مظفر ” متأهل بود يا مجرد؟
مجرد
افق کویر: وي در چه سالي به جبهه رفت؟
در سن ۱۸ سالگی ،سال ۱۳۶۲
افق کویر: از خصوصيات اخلاقي شهيد بگوييد؟
میرزا مظفر در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۴ در بافق به دنیاآمد، وی فردی مومن، مهربان، خوش برخورد و کم حرف بود. با اینکه در طول سال تحصیلی جبهه می رفت؛ ولی باهوش ودرسخوان بودو هر سال خرداد ماه با نمره خوب قبول می شد، از دیگر خصوصیات “میرزا مظفر” ورزشکار برتر و قهرمان بود ؛چند سال با دوست شهیدش” محمد رضا ناظمی” تابستان ها در ورزشگاه آزادی تهران در اردوی وحدت شرکت کرده و دوره مربیگری ورزش و دو ومیدانی را گذرانده بود.وی در سال ۱۳۶۲ زمانی که ۱۸ ساله بود در منطقه بانه به شهادت رسید . میرزا مظفر در آن زمان دانشجو بود.
افق کویر: از هم رزمان شهيد برايمان بگوييد؟
“رضا فدائیه” و “محمد رضا ناظمی” در دوران دبیرستان تا جبهه همراه با میرزا مظفر بودند، دوستی میرزا مظفر ومحمد رضا ناظمی زبانزد همه بود، این دو دوست شادی و غم هایشان را با هم تقسیم کرده ، چه آن هنگام که بازی کودکانه می کردند، چه هنگام کسب دانش در مدرسه؛ حتی هنگام مناجات هایشان با خدا، ساعتها در کنار سجاده نماز می نشستند و با پروردگار خویش خلوت می کردند. زمانی که میرزا مظفر در والفجر ۴ به شهادت رسید، مدتی بعد در همان عملیا ت “محمد رضا ناظمی” در الفجر ۴ به شهادت رسید.
افق کویر: شما چه هنگام خبر شهادت ايشان را فهميديد؟
از قبل به من الهام شده بود که فرزندم شهید می شود، هنگامی خبر شهادت میرزا مظفر را شنیدم، هر چند راضی به رضای خداوند بودم؛ اما احساس خلأ داشتم. در آن زمان دستانم را بلند کردم و گفتم خدایا از این بهتر هدیه ای نداشتم که برایت بفرستم.
افق کویر: آيا از طرف بنياد شهيد به خانواده شهداء رسيدگي مي شود؟
بله
افق کویر: چه سخني با مسئولین داريد ؟
نگذارند خون شهیدان پایمال شود، برای جان شهیدان که تمام هستی شان بوده ارزش قایل شده و خدمت به مردم و رأفت و عطوفت را سرلوحه کار خود قرار دهند.

فرازهایی از وصیت نامه شهید

سلام بر امیرمومنان و یازده فرزند اطهرش، سلام و درود به ولی عصر امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی کبیر که همچون پیامبری است برای این امت، سلام و درود به ارواح پاک تمام شهدای اسلام.
اولاً سخنی دارم با پدر و مادرم، پدر و مادر گرامی از اینکه نتوانستم زحماتی را که شما برای من متحمل شده اید جبران کنم، از شما می خواهم که به خاطر خدا مرا ببخشید و از اینکه من از میان شما رفته ام هیچ نگران نباشید و این را بدانید که من به آرزوی خویش که همان شهادت است رسیده ام به قول امام عزیزمان شهادت فیض عظمایی است که هر کس لایق آن باشد به آن نائل می آید. دیگر اینکه عاجزانه از شما می خوام در فقدان من نگریید زیرا که شهادت موت نیست و حیات جاوید است؛ یعنی اینکه من زندگی نوینی را آغازه کرده ام ، زندگی نو گریه ندارد؛ ضمنا از برادران گرامی بهتر از جانم می خواهم اسلحه افتاده مرا برداشته و راهم را ادامه دهند و سخنی با امت حزب ا… شهرمان دارم و آن این است که برادران و خواهران گرامی هر چه شما کردید از روحانیت فاصله نگیرید و در آخر از شما می خواهم که برای طول عمر رهبرمان دعا کنید.

معصومه غلامرضا پور

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش