که قلبِ عاشقِ من می‌شود رام..

دلم تنگ کسی باشد که هرشب
چِشَم خواهان دیدارِ او باشد
گَهی ناز و گهی قربانِ او شم
تا دستانم بغل خواه او باشد
شدی مریم شدی لبخندِ این دل
شدم رنگی بر این چشمانِ خوشگل
تو شیدا کردی من را که نداشتم
زِ دنیا و علاقه هیچ مشکل
نداشتم هیچ ابرازی به تو که
شدی دلبسته ی منی که شد عشق
تو گفتی که نمی اید روزی
که گفتار ما باشد از گذشته
نمی خواهم هم بگویم کاش دیروز
یا شاید ساعت ها پیش فلان بود
فقط می خواهم و می خواهم که امروز
شَود آن چیز که معشوق می خواهد
شَود آن چیز که لبخند بر لبانش
یا حتی اشکِ ذوقی از چشمانش
یا آن زیباییی بر روی لپش
یا آن موهایِ لختِ خرمایی
که بر آن چشم های روباهی
میوفتد گَه گداری همچو باران
که قلبِ عاشقِ من می‌شود رام..

مریم مصطفی پور

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش