شمع

هردم اسیر رنج غم و بی قراری ام
از حد گذشته مدت چشم انتظاری ام

پس کی تمام می شود هجران و دوریت
بر درگهت ز عشق تو گرد مداری ام

زخمی ست دل که یاد تو آن را کند دوا
بر گرد ماه صورتت همچون غباری ام

خوردم شراب عشق تو ای صاحب زمانپ
مست از شراب وصلم و در این خماری ام

پروانه وار گرد وجودت در انتظار
بر آستان قدس تو چون رهگذاری ام

باری ز جان و دل کند این (شمع) آرزو
تا در رکاب باشم و مشتاق یاری ام

اکرم امیدی- (شمع)

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش