سومین قربانی کیست؟

در آبادی «چاو» افتاده که هر با کدخدا در بیفتد ور می‌افتد! «آقاتقی» گفت چطور «ممل»؟ «ممل» گفت: آمیرزا آبادی که فریاد می زد برای توسعه فرهنگ آبادی احتیاج به بودجه هست و این بودجه دست کدخدا هست اگر کدخدا بودجه ندهد نمی توان طرح ها را به ثمر رساند؛ بلاخره آبش با کدخدا در یک جوی نرفت و آمیرزا قربانی عدم هماهنگی با کدخدا شد و جاری شد همچنان که قضای الهی مقدر کرده بود.
دوم آن که رئیس دارالتعلیم آبادی هم داد بی پولی و بی اعتباری می زد و می گفت: اگر به من بودجه نرسد کار عمرانی مکتب خانه ها تعطیل می شود! معلم ندارم، پول هم ندارم، توقعات هم بالا رفته اگر بودجه نرسد وامصیبتاه خواهد بود! و همه این تیر و طعنه را به سمت کدخدا حواله می داد؛ بلاخره این دومی هم با کدخدا نساخت و قربانی شد و رفت !
«آقاتقی» گفت: عجب داستانی شده! اینقدر دعوا ندیده بودم! علت چیست؟ «ممل» گفت: کدخدا می گوید: اول باید به شفاخانه آبادی رسیدگی کرد و بعد این امور خرده و ریز! ولی آمیرزا آبادی و رئیس دارالتعلیم می گفتند: ما نیازمندتریم تا شفاخانه! چه معنا دارد وزارت شفاخانه برای همه آبادی ها شفاخانه می سازد ولی برای آبادی ما نه؟!
خلاصه! بگو و مگو بر سر این هست که هنوز هم تمامی ندارد و این رسم نامیمون متولد شد و تا قربانی بعد که باشد و سومین قرعه به حال کی باشد«ا… اعلم بالصواب»

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش