شمع

در سوگ و غم و ماتم پروانه نشستیم
با وحدت هم بر در یک خانه نشستیم
ما یارجماران همه سرمست ولاییم
زین جام شکستن لب ویرانه نشستیم
تا اوج کرامت برسد دست ولایت
بر بال شهادت همه مردانه نشستیم
بر لب ببرم کام می از جام سعادت
با پرچم آزادی به میخانه نشستیم
افسانه سرایان شهادت همه رفتند
ما، در هدف و غبطه ی افسانه نشستیم
یاران چه شرابی شده از خون شهیدان؟
در حسرت آن جرعه و پیمانه نشستیم
ما همچو غباریم و سر کوی ولایت
بر دیده ی بیگانه چه رندانه نشستیم
آزادی ما جلوه ای از عشق ولایت
در سایه ی آن رهبر فرزانه نشستیم
در وصف عدالت شده سرمست شهادت
بر خاک شهیدان همه مستانه نشستیم
خوش رنگ بهاری شده در بهمن ایران
با عطر گل لاله و گلخانه نشستیم
با روح خدا ما همه چون عهد ببندیم
هم بر سر عهدیم که جانانه نشستیم
ای نسل جوان، ما همه مدیون شهیدیم
بر دامن این لاله چو دردانه نشستیم
یاران همه رفتند به آزادگی اما
بر قله و پیروز چه شاهانه نشستیم
داغ دل ما تازه شد از داغ دل (شمع)
در سوگ (شهیدان)چو پروانه نشستیم

اکرم امیدی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

صدای افق

چرا مسئولین شهرداری به فکر مردم نیستند! بیش